عنوان وبلاگ: | عاشق ديوانه |
آدرس وبلاگ: | http://clickmanoto.blogfa.com |
توضیحات: | |
نام نویسنده: | prince of persia و ساسان22 |
تاریخ تهیه نسخه پشتیبان: | پنجشنبه بیست و هفتم تیر 1392 ساعت 14:37 |
سلامی به گرمی .........
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر 1392 ساعت 14:18 شماره پست: 166
گفت : حتی از من ؟
گفتم : خدایا دلم را ربودند
گفت : پیش از من ؟
گفتم : خدایا چقدر دوری
گفت : تو یا من ؟
گفتم : خدایا تنها ترینم
گفت : پس من ؟
گفتم : خدایا کمک خواستم
گفت : غیر از من؟
گفتم : خدایا دوستت دارم
گفت : بیش از من
نامت چه بود؟
نامت چه بود؟
آدم
فرزند؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟
بهشت پاک
اینک محل سکونت؟
زمین خاک
آن چیست بر گرده نهادی؟
امانت است
قدت؟
روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
اعضاء خانواده؟
حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک
روز تولدت؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق
رنگت؟
اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
چشمت؟
رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان
وزنت ؟
نه آنچنان سبک که پرم دئر هوای دوست … نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک
جنست ؟
نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا
شغلت ؟
در کار کشت امیدم
شاکی تو ؟
خدا
نام وکیل ؟
آن هم خدا
جرمت؟
یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین ؟
همین
!!!!
حکمت؟
تبعید در زمین
همدست در گناه؟
حوای آشنا
ترسیده ای؟
کمی
ز چه؟
که شوم اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده؟
بلی
که؟
گاهی فقط خدا
داری گلایه ای؟
دیگر گلایه نه؟، ولی…
ولی چه ؟
حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟
دلتنگ گشته ای ؟
زیاد
برای که؟
تنها خدا
آورده ای سند؟
بلی
چه ؟
دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟
بلی
چه کسی ؟
تنها کسم خدا
در آ خرین دفاع؟
می خوانمش که چنان اجابت کند دعا
"مردها گریه نمی کنند".
حالم به هم میخوره
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 15:17 شماره پست: 160
حالم بهم می خوره از پسر هایی که فکرشون دختر بازیه
حالم بهم می خوره از پسر هایی که از ده تا حرفی که
می زنن ۱۲ تاشون با کاف شروع می شه
حال بهم می خوره از پسر هایی که حتی به دختر چادری
هم رحم نمی کنن .
حالم بهم می خوره از آشغالهایی که س ک س تنها
هدف زندگیشونه
حالم بهم می خوره وقتی یکی از دوستام می گه
دوست داره ببینه یه پسر سه ساله …
حالم بهم می خوره از دختر هایی که ده قلم
آرایش می کنن .
حالم بهم می خوره از دختر هایی که لباس های
خواهر کوچکترشون رو می پوشن تا که یه مشت
آشغال نگاشون کنن .
حالم از دختر های صف بسته پای تلفن
عمومی بهم می خوره .
حالم از رنگ ماتیک تندشون ، از آرایش وحشتناکشون ،
از بچگیشون بهم می خوره
حالم از سرفه هاشون موقع سیگار کشیدن تو کافه بهم می خوره
حالم از دورغ هایی که می گن به خانوادشون بهم می خوره .
حالم بهم می خوره ازون برادری که هر غلطی
می خواد با دختر های مردم می کرد ولی
خواهرش حق نفس کشیدن هم نداره .
حالم بهم می خوره ازون جامعه یی که برای پسر ها داشتن
ده هزار دوست دخترافتخاره ولی برای دختر حرف زدن با هم
دانشگاهیشون ننگ و آبرو ریزی و بی ناموسیه
حالم از کلمه داف بهم می خوره …
حالم ازون مذهبی جانماز آبکش بهم می خوره
که از دین فقط صیغه موقتش رو می فهمه
حالم بهم می خوره ازون احمق هایی که فک
می کنن با گفتن چهار تا کلمه عربی گند کاریهاشون
حلال می شه .
حالم از خودم بهم می خوره . حالم از خودم بهم می خوره که سکوت می کنم
حالم از خودم بهم می خوره که وقتی یه آشغال داره
راجب دختر بچه مردم چرت می گه با مشت
فکش رو پایین نمیارم .
حالم از خودم بهم میخوره که به همه ارزش هام
پشت می کنم و هم رنگ جماعت می شم .
حالم از خودم بهم می خوره …
رو پاكت سیگار نوشته بود
سیگار برای شما و اطرافیانتان زیان آور است
تو دلم گفتم : تو یه نفر اطراف من پیدا كن
قول میدم به خاطر اونم كه شده سیگارو ترك كنم.
ولی من که یه نفر دارم برام یه دنیا ارزش داره
ولی چه کنم خودش خبر نداره
نامه ای به عشقم
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 15:16 شماره پست: 158
نامه ی من به عشقم
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی
نمیکنم شایدم نشناختی، منم دیگه ای بابا عشقت عشق من،
چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری هر
دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو
بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد
دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
خیلی خنگی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت
گیلاس سر کوچه، لبو می خوردم و نان بربری. ناگهان پدرت
تو را با لگد از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم،
خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاقه
به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی.
آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می ایستادم تا تورا ببینم
ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض
کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک قاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم
عشقم هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به
ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا
همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو
سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه
میکنی؟
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد.
هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم
هی میگی مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد من
که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به
من عشق می ورزی، مگه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی،! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم
میای تو خونهٔ من، اخه می خوام بگیرمت راستی خواستی بیای
ده تا نون بربری هم سر راهت بگیر! یه روزی میام خواستگاریت،
میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی
دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم،
راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بگو
خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه.
من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر
کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فکر بد نکن!
دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رو در واسی گیر کردم
گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد.
درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که
بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی ام ( البته بعد از تو)
اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه،
بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی
از من خوردی یا از خر! خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر
هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
.
..
.
یه ســــــــــــــــــــری از ایــن ادم ها ...
بــاس شـــــعور و تـــــربیــت رو از
وســـــایل الكتــرونیــكی یاد بگیـــــرن !!!!
الان مـــــوبـــایل و سینـــــمای خـــــانگی هم
روشـــن میـــشه ســلــام میكــنن ..
تـــــاره نــــــــوكیــــــا دســتم میــــــــــــده !! ...
حـــــــالا شـــــــما دس كــــــه نـــــــــــمیدی ،
حــــداقل یه سلام كه میــتونــی بــدی ؟؟
.
.
.
آمدم … ......بودی!
اما مثل قبل نبودی! رفتم ... ...
این روزها نوازنده ی خوبی شده ام ؟
دلم شور میزند .......چشم تار.......
هنوز هم از بین کارهای دنیا
دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد.
تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد،
اما تو نرو... بگذار من نادان بمانم!
طرفت کور نیست ،
فقط چشماشو روی خیلی از رفـــتارات بسته ، همین !
پس آدم باش
همه می گویند “سخت گیرم!
راست می گویند همین است
که انقدر “سخت” به تو “گیر” داده ام … ..
این روزها دلم مدام بهانه ات را می گیرد!
هی آرامش می کنم اما...
نه من آرام کردن بلدم نه دلم آرام شدن را..
بایـد بـه بعضیـا گفـت:
ناراحـت چـی هستـی؟
دنیـا کـه بـه آخـر نرسیـده مـن نشـد ؛
یکی دیگـه تـو کـه عـادت داری !!!
خیلی دیره؛
وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود،
بیشتر از همه دوستت داشت،
ولی... تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود
نـــگرانــــَــم نبــاشید مـــَـن خوبـــَـم...
از همــان 'خـوب' هـــــایی که
پـــــِــدربـــُـزرگــــَــم بـــود و صــــُــبحـــَـش مـــُـرد .
لیــاقـــَـتـت هــَـمون گوسفندایی هستن
که شبـا میشماری تا خوابـت ببره ....
نــه شــب بــخیــر هایی کــه مــن بــِـهــت میــگفتــم...
چشـم دیـدنـش را نــدارم؛
زنی کـه هـر روز و هر شب در گوشــم تکـرار می کـند :
... The Mobile Set is Of
.
.
.
انسان موجودیست که زیاد موجود نیست !
راستـش را بگو :
نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .
تیغ روزگار شاهرگ ” کلامم ” را چنان بریده ،
که سکوتم ” بند ” نمی آید !
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه ،
اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافیه . . . !
و ای کاش نگاهت ، زیر نویس داشت !
انسان موجودیست که زیاد موجود نیست !
راستـش را بگو :
نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .
تیغ روزگار شاهرگ ” کلامم ” را چنان بریده ،
که سکوتم ” بند ” نمی آید !
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه ،
اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافیه . . . !
و ای کاش نگاهت ، زیر نویس داشت !
انسان موجودیست که زیاد موجود نیست !
راستـش را بگو :
نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .
تیغ روزگار شاهرگ ” کلامم ” را چنان بریده ،
که سکوتم ” بند ” نمی آید !
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه ،
اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافیه . . . !
و ای کاش نگاهت ، زیر نویس داشت !
انسان موجودیست که زیاد موجود نیست !
راستـش را بگو :
نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری . . . ؟
خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .
تیغ روزگار شاهرگ ” کلامم ” را چنان بریده ،
که سکوتم ” بند ” نمی آید !
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه ،
اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافیه . . . !
و ای کاش نگاهت ، زیر نویس داشت !
شوخی ها
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 15:3 شماره پست: 155
شوخی پسر ها
ﺍﻭﻟﯽ :من ترمز ماشینشو میبرم یه کم دورِ هم بخندیم
ﺩﻭﻣﯽ: ﺣَـﻠــــﻪ ﺩﺍﺩﺍ
.
.
.
ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺧﺘﺮها
ﺍﻭﻟﯽ: ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺩﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻪ
ﺩﻭﻣﯽ : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ
عجب هیجــــــــانی
ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾـــﺰززﻡ
.
.
پسره نوشته بود :
جــای خــالی تــــورو اِنقـد بـــا چـشام آب میدم
تا بـــــازکـنــارم ســبز بشــی..!
فکر کنم مخاطبش یونجه بوده!
.
.
اگر کسی مرا خواست ......... بگویید رفته؟
اگر پرسید کجا ؟
بگویید : رفته بخوابه
حتما نباید یه چیز عاشقی باشه که ...
.
.
خدایا !!!
حرفی نیست...
فقط یه دعا از ته دل :
هیچکسیرو اونقدر تنها نکن
که بخواد تنهاییش رو با اینترنت پر کنه
.
.
وقتی با کسی که دوسش داشتی بهم زدی،
به نفر بعدی که رسیدی،نگو رابطمون در حد چندتا مسیج بود!!!
مثل مرد وایسا بگو:
اون لعنتی عشقم بود...
اون عوضی تموم زندگیم بود...
دوسش داشتم
ولی لیاقت نداشت رفت..
.
.
سلامتی ایرانسل که بهمون یاد داد...
.
.
.
.
.
قبول کردن بعضی پیشنهادها فقط از اعتبار آدم کم میکنه
.
.
در شب تنهایی و دل واپسی منتظر در راه می مانم ولی حتم دارم بعد مرگم می رسی . . خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند.. بـــا تــوام دخـــتــر جــــان: پسری که بدون ترس و محکم, همه جــا دستاشو دورت حلقـــــه میکنه پسری که اس ام اساش کوتـــاه هست اما پر احساسـه پسری که دستــات رو تو چراغ قرمزِ خیابونا محکمتر میـگیـــره پسری که بی هوا برات اس ام اس های غمگین میفرستـه پسری که تو بیرون رفتنــای دسته جمعی ساکت تر از همیشـــه است پسری که وقتی داری حرف میزنی تو صورتــت لبــخند میزنه پسری که موهاتــو از جلوی چشمـــات میزنه کنار پسری که وقتی تـــو خودتی, قلقلکت میده این پسر رو حق نداری اذیت کنی؛ حــق نــــــداری .... . . .گوش کن دختر
پسری کـه از این سرِ شهر میکوبــه میاد دنبــال تو
دقت کردین ؟
کافیه تو یه رابطه ی عاشقانه باشی
اونوقته که از زمین و آسمون بهت پیشنهادای دوستی میشه !
اما حالا اگه تنها باشی به مارمولک پیشنهاد بدی رد می کنه
.
.
.
یارو ﺗﻮ ﺍتوﺑﻮﺱ ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ !!
بهش میگه ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
یارو میگه؟
ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ .
....
.
.
.
.
التماساِلتِمــــــــاس مــــــالِ دیـــــــروز بــــود
مـــــــالِ وَقتـــــــی بـــود ڪــــﮧ ســـــــاده بودم
اِمــــــــروز میــــــخــــوای بـــِــری ؟؟؟
هیــــــــــــــس !!!
فَقَطــ ” خــُـــداحــــــــــافِظـــ .
.
.
دختره بهم زنگ زده
جای اینکه من بگم شما اون میگه شما!
منم در عین ناباوری گفتم ؟
ببخشید اشتباه برداشتم
خداحافظ
.
.
.
.
جای خالیت را....؟
نه کتاب پر می کند ،
نه قهوه ،
نه حتی سیگار …
من دلم آیفون ۵ میخواهد !!!
حتما که نباید یه چیز عاشقی باشه
.
.
حساسیت دختر ها
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 14:50 شماره پست: 153
این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟
زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد
همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره
گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …
اصن ولشون کن بابا …
بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون
و مهسا و نسترن و سمیرا و شیما منو درک میکنن
خیلی وقت است مرده ام...
دلــــــم می خواهد ببارم،کسی نپرسد
چرا؟. . .
توچه میفهمی. . .
این روزها ادای زنده ها را در میاورم. . .
تظاهر به شادی می کنم ، حرف میزنم مثل همه . . .
امـــــــــــــــــــــــــــا. . .
بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام
بی انصـــــــــــــــــاف...
واقیعت
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 14:47 شماره پست: 151
خواستگار اومده
بابام میگه :
نمیدونم هر چی خودت میگی؟
منم گفتم نه !
میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه
برای زندگی ایده ال
زنی داشته باش که کد بانو باشد
زنی داشته باش که شاد باشد
زنی داشته باش که مورد اعتماد باشد
زنی داشته باش که از بودنش لذت ببری
خیلی مهمه که این چهار زن
از وجود هم بی خبر باشند
عشق
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 14:39 شماره پست: 149
به سلامتی اونایی که هم دل دارن هم معرفت
اما کسی رو ندارن...
به سلامتی اونایی که تک پرن و با هر آشغالی نمیپرن...
به سلامتی تلخی روزگار که خیلی چیزارو میشه خواست
اما نمیشه داشت...
به سلامتی اونایی که غرور دلشون له میشه
ولی به حرمت رفیقشون فقط خون دلشو میخورن وبه سلامتی تو عشقم
تو همیشه همراه من بودی ! علت جدایی تو از من ، من بودم !!!
بد جور دلمو شکستی...لا اقل میگفتی گناهم چی بود!!!
تنها گذاشتن تنهاکسی که تنها کس او هستی ، تنها گناهیه که هیچ کس و هیچ وقت بخشیده نمیشه...
خسته ام .تنهایم
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر 1392 ساعت 14:36 شماره پست: 147
خسته ام؛
خسته تر از آنی که خیانت کنم
تنهایم؛
تنها تر از آنی که عاشق شوم
دوست پسر خوبه ولی نه واسه خواهر
مانتو کوتاه و تنگ خوبه ولی نه واسه خواهر
مهمونی رفتن خوبه ولی نه واسه خواهر
لب پرتز خوبه ولی نه واسه خواهر
لباس باز و ....... خوبه ولی نه واسه خواهر
مشروب خوردن خوبه ولی نه واسه خواهر
تا 12 شب بیرون بودن عادیه ولی نه واسه خواهر
پسرهای روشن فکر دو نوع هستند یا خواهر ندارن
یا همه چیز واسه دوست دخترشون خوبه
به خواهرشون که میرسه فرق میکنه
دعا کنید
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم تیر 1392 ساعت 12:58 شماره پست: 145
عشق چیست
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر 1392 ساعت 23:35 شماره پست: 143
ه گل گفتم :"عشق چیست؟" گفت:" از من خوشگلتر است...."
به پروانه گفتم:"عشق چیست؟" گفت:"از من زیباتر است...."
به شمع گفتم:"عشق چیست؟"گفت:"از من سوزان تر است..........."
به عشق گفتم:"آخر تو چیستی؟" گفت:"نگاهی بیش نیستم.......
دلـــ م رُمـان عاشقانه میخــواهد
که تـــو آن پسرکِ بالـا بلــند ِ
سینه سپرَش بـاشی
و مَــن دخــترکی سر بـه هـَــوا
کـه با تمـام سر بـه هــوا بودن هایـَش
به راه آورد تـــو و دلــَت را . . . !!!
اگر روزی داستانم را نقل کردی:
بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد
بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت
بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست
بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد
و
شاید بد بود اما
بدی کسی را نخواست...!
همین!
چرا نگاه می کنی؟تنها ندیده ای؟
به من نخندمن هم روزگاری عزیز دل کسی بودم…
مستی بهانه بود …
شراب را با لیوان تو می خواستم ،
میخواستم بر لبه ی لیوان تو لب بگذارم …
مـیـگَـنــ :
پـیـچـ روُ هَـرچِـقَـدر سِــفـتــ کُـنـیـ مُـ ـوقِـعـ بـ ـآز کَـردَنِـ ـشـ
او هَمــ آבمـ استـ
اگــر دوستتــ دارمـ هـــآیتـ رآ نشنیـــــده گرفتــ
غُصـﮧ نـَخـور *
اگــر رفتــ گریـﮧ نکــُـלּ
یکـ روز چشمـهآے یکـ نَفر عـآشقشـ میکــُند
یکـ روز معنے کمـ مَحلے رآ می فــَهمَد
یکـ روز شکستــלּ رآ درکـ میکنــَد
آלּ روز مے فــــَــهمد آه هـآیــے کـﮧ کشیدے
از تـــﮧتــﮧ قلبتـ بوده!
مے فهــــمَد شکــَـستــלּ یکـ آدمـ تــــآواלּ سنگینے دآرد ...:(
هَـمـونـ ـ قَـ ـدر بــآیـَـد زور بِـ ــزَنــیــــ...
حـالآ هِـیــ مَـن
دلم برای یواشکی هایمان تنگ شده!...
یواشکی حرف زدن شبونه تاصبح !!!....
برای بوسه های پشت گوش !!!....
ــو بِـ ـپـیچـ ــونــ ،
نفسهايم بي تو، بوي خاكستر سيگار پيرمردي رامي دهد كه به جواني ازدست
رفته اش مي انديشد...! اما نه، انگار در نبودنت پيرتراز پيرمردي شده ام كه در
زير سايه ي عصايش نشسته و با خدايش حرفها دارد.
بـِــهـ مُـوقَـ ـعَـ ـشــ دَهَـنِـتــو سـِرویـ ـسـ مـیـکُـنَــمــ!!!
دلم برای یواشکی هایمان تنگ شده!...
یواشکی حرف زدن شبونه تاصبح !!!....
برای بوسه های پشت گوش !!!....
با صدای آهسته گفتن دوستت دارم !!!...
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا،از آلودگی پاکم
من اینجا تا نفس باقی است میمانم
من از اینجا چه میخواهم نمید انم!
امید روشنای گرچه در این تیرگی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه میرانم
و میدانم
تو روزی باز خوهی گشت!
زندگی را دوست دارم امانه بی تو
تورا دوست دارم اما نه بی عشق
عشق را دوست دارم اما نه بی مهر
مهر را دوست دارم ام نه بی شب
شب را دوست دارم امانه بی صبح
صبح را دوست دارم اما نه بی تو
آنکه باید بسوزد و بسازد منم
آنکه دائم بی تو میسوزد منم
آنکه خموش است و میسوزد منم
آنکه آتش زد به قلبم تویی
شبی پرسیدم از او بی قراری؟
غیر از من کسی را دوست داری؟
سرش را با خجالت زیر انداخت
میان گریه گفت آری
وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته
بغض سیاح حسرت راه گلوت رو بسته
برای آخرین بار دست منو گرفتی
وقتی هنوز نرفته بهونه میگرفتی
وقتی که گفتی نرو
گریه امونم نداد
وقتی میخواستم بگم
میخوام بمونم باهات
دلم تنگه نخون آواز رفتن
مثل مرگ برام از تو گذشتن
بیا دستم بگیر افتادم از پا
نذار جون بسپارم این گونه تنها
تو که نیستی غم چشمم به دنیاست
دلم سیاهتر از تموم شبهاست
شجاع باش
حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی
هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد . . .
دردهایت را دورت نچین تا دیوار شوند
زیر پایت بگذار تا پله شوند . . .
مرد باشی یا زن ، مرگ تمام ات میکند
انسان باش تا جاودانه زندگی کنی . . .
چه دوستم داشته باشی و چه از من متنفر باشی
در هر صورت بهم لطف میکنی
چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم
و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم
در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه برید.
در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید.
در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نَگید.
و خلاصه …
در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.
طلا باش
تا اگه روزگار آب ات کرد
روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود
سنگ نباش
تا اگر زمانه خرد ات کرد
تیپا خوردهء هر بی سر و پایی بشوی . . .
یک دروغ ممکن است دنیا را دور بزند و به جای اولش برگردد
اما در همین مدت، یک حقیقت هنوز دارد بند
کفش های خود را می بندد تا حرکت کند.
دختر :من حسودیم میشه…. موقعی که دخترا بهت نگاه میکنن!
پسر :حسودی نکن عزیزم
دختر :چرا؟!
پسر :چون تو چیزی داری که اونا ندارن!
دختر :چی؟
پسر :♥ قلبم ♥
عاشقی یعنی بعد از دو ساعت اس ام اس بازی با عشقت
شب که دلتنگش میشی دوباره میشینی
همون اس ام اسای تکراری رو میخونی
♥
از استادى پرسیدند: آیا قلبى که شکسته بازهم میتواند عاشق شود ؟
استادگفت :بله
پرسیدند : آیا شما تا کنون از لیوان شکسته اب خورده اید؟
استادپاسخ داد :آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن
دست کشیده اید!؟ ♥ ♥
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....
دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛
دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...
اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛
به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛
با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛
که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است
به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با گرمای بخاری ماشین
یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری
که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه
سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم
که باشی انگشت کوچیک یه عشق
خودم نمیشی....
من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس / خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس /
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من / تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس / بهترین
تقدیر گلها چیدن و پژمردن است / سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ...
گفتم : تو شیرین منی ! گفتی : تو فرهادی مگر ؟
گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی
مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .
گفتی تو جان دادی مگر ؟ گفتم ز کویت میروم .
گفتی : توآزادی مگر ؟
گفتم فراموشم مکن .
گفتی : تو در یادی مگر ؟
یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛
دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی
میشن با هم میرن زیر بارون ؛
اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛
کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو
دختری به کوروش کبیر گفت :
من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم
لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست
و اکنون در پشت سر شما ایستاده است
دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛
کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی
ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
.
خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.
ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.
خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.
لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.
یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.
یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.
تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.
هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.
خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.
نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.
نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،
از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.
نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،
تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟
تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.
تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.
خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه
طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه
ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛
گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !
هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛
کـــه دریـــده شـــده ایــــم
.
.
.
دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛
امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد
کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ
خــر هـــم فـــرض بــشـــی …
.
.
.
می خواهی قضاوتم کنی ؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن !
.
.
.
بـرایِ قـــد کشــیدنــم ،
خیــلی هـا ..
کــوتـــــاه آمــدنــد …!
.
.
.
اعتقادات هر کسی مثل مسواکه ،
خواهشا تو حلق بقیه نکنین !
.
.
.
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
.
.
.
اینـجــــا ، زمین …
ارزانــــتر از هـمه چـــــیز ، انــسان !
نـــــرخَ ش هـــــم بـــــروز نــیست !
امّــــا ،
مصـــرفـش تـــــاریـــــخ دارد !
سلام ، تـــــولــــــیدَش !
و انــــــــقضـــایــــــــش ؛
خــــداحــــافــــظ !
.
…
.
.
نسلـی هستــیـم ،
که روزهــا میخــوابیــم..
و شبــهـا بیـــــداریـــم !
چــون..
تــاریـکی شب ، بـــرامــون..
قــابــل تحمـّـل تــر از “تـــاریــکی” روزهــامــونــه !
.
.
.
اگر آزادی همزاد وفاداری نباشد دنیا طویله می شود…
.
.
.
انسان های ساده را احمق فرض نکنید ؛
باور کنید آنها خودشان نخواستند که “هفت خط” باشند …
.
.
.
مــزرعـه را..
ملـــخ هــا جــویــدنــد !
و مــا ..
بــــرایِ کـلاغهــا “متـــرسک” سـاختــــیم !
و ایـن بــود ،
شــروعِ جـــــهالــت …!
.
.
.
آرزوی کسی نباش
آرزوی آدم ها قیمت دارند
جایگزین دارند
تاریخ مصرف دارند!
.
.
.
.
چـه غــم انگــــیـز اسـت ..
ســرنــوشـتِ مــاهــیِ کــوچــک ..
وقتــی ،
بــه هــوایِ جُــفتِ خــود ..
بــه اقــــیـانــوس مــی زنــــد ..
و نهــــــنگ هــــا ..
عــاشقَـش مــی شـــونـــــد !
.
.
.
نیمه گمشده را بیخیال شو لطفا ، اگر سهم تو بود که گم نمی شد !
همین نیمه ای که هستی رو پیدا کن …
.
.
.
بسیاری از شکست های زندگیم
به خاطر دروغ هایی بود که باید می گفتم اما نگفتم !!
.
.
.
بعضی ها ،
هیچ وقت آدم نمی شوند !
در چرخه ی تکامل …
چگونه ظاهرِ آدم یافتند ، نمیدانم !
خصلتشان زخم زدن است !
و
خراشیدنِ روح !
حالا تو بگو ،
چگونه در کنارِ چنین گرگهایی ..
اگر چنگ در نیاوری !
دوام می یــابــی !
.
.
.
یه میز هرچقدرم که گرون قیمت و شیک و سلطنتی باشه
اگه ۴تا پایه ش مثل هم و یه اندازه نباشن میز نمیشه …
کسی رو پیدا کن که پایه ت باشه !
.
.
.
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .
.
.
.
تـــا زمــانــی کــه ..
خــواستـه ای از کسـی نـــداری …
خــواستـــنـی هستـی !
.
.
.
این جا
آنقدر شاعرانه دروغ می گویند
و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند
که نمیدانم
در این سرزمین
با اینهمه فریب
چگونه ست که دلم هنوز
خواب باران را دوست دارد!
.
.
.
یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار … بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست !
.
.
.
.
هیچکـــس نمـی دانــد
چقــدر جـایِ شـادمـانیهـای بـی سـبب در دل نســلِ مـا خـالیسـت …!
.
.
.
آهای روزگار !
برایم مشخـــص کن
اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی
می خواهـــم رقصــم را با سازت
هماهنگ کنم … !
.
.
.
یکدیـــ ! ــــگر را گـــــــــم کرده ایم
تا یــــــ ! ــــکی دیگر را پیدا کنیم
به همین سادگی… !
.
.
.
الان که کلی حرف واسه گفتن داریم
دیگه زنگ انشا نداریم . . !
.
.
.
بعضی ها خود را یکرنگ می پنـــدارند
آری به راسـتی یک رنــگنــد !
اما سپـــیــــد را کافیست یکـــبار با منــشـــور گـــذر زمـان دیــدشــان
تا فهــمیــد کــه همه رنـــگهـای عــالم رابلـــدنــد !
.
.
.
روزها نمی گذرند،
ما میگذریم
از هم
و هیچکس سوالى نکرد
حداکثر سرعت مجاز
چه بود . . !
.
.
.
مردم این روزها قیمت هر چیزی رو میدونن ،
ولی ارزش هیچی رو نمیدونن ..!
.
.
.
بزرگتــرین اشتبــاه یک مـَرد اینـه کـه
بـه مَـرد دیگـه ای فرصـت ایجــاد لبخـند
روی لبهـای زنِ موردِ علــاقه اش رو بـده
.
.
.
همیشه چوب ســــــــوختنی نیست … خـــــوردنی هم هست
ما گاهی چوبِ ســـــــادگیمون رو میـــــــــخوریم . . .
.
.
.
قانون روی میز است و عدالت زیر میز!
.
.
.
ایــنـجـــــــا …
دســت هــر کـــس را کــه مـیـگـیــــری بــرای {بـلـنــــد شـــدن}
آمـــاده مــی شــــود بــرای {ســـوار شــــدن}
.
.
.
این دیوانگیست …
که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم . . .
.
.
.
آدم هزاران متر زیر خط فقر باشه اما ۱میلیمتر هم زیر خط فهم نباشه !
.
.
.
.
زمین جایگاهی برای فرار ندارد
آسمان بمب و موشک می بارد
ستاره های نگهبان هم که می پایند
مانده ام پایبند کدام عشق بمانم
به زندگی …
.
.
.
سَـــرسَـــری رد شـــو ،
و ..
زنـــــدگـــــی کـن !
دقّــــت ،
دق اَت مــــی دهـــــد !
.
.
.
اعتماد های رفته
مرام های مرده
باور های زنده به گور شده
بر کدامین
مزار فاتحه بخوانم
.
.
.
نـــدیـــــــده ای ؟
همـان انـگشت ،
که “مـاه” را نشـان میــداد ..
“مــاشــه” را کـــشـــــیـــد !
.
.
.
لانـــه ات را ،
بـــر حبــابِ حــوصلــهء مـــردُمــان نـــساز !
تــــا ،
آوارهء بیحــــــوصـلگــی شــــان نـــــشوی !
.
.
.
آدمها می روند و یادشان می رود بگویند به کجا…؟
آدمها می روند و یادشان می رود برگردند …
و آدمها هیچ وقت ”ادم” نمی شوند …!
- زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.
- هر زنی از سر هر مردی زیاد است.
- مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ، ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند.
- خداوند مردان
را نیرومندتر آفریده است ولی نه لزوما باهوشتر. او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند، میتواند مغز هر مردی را که تا کنون دیده ام، مختل کند.
- زنان از مردان عاقلترند، چونکه کمتر میدانند و بیشتر میفهمند.
- مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را تشخیص داد.
- یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش.
.
سایر موارد در ادامــه مطلب . . !
- هیچ فکر کردی چرا خدا مرد را پیش از زن آفرید؟ خب معلومه پیش از آفریدن هر شاهکاری یک چرکنویس هم لازمه.
- اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد.
- عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است.
- مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن.
- بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند ولی به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.
- هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد.
- همه ی مردها بد نیستند. بدتر و بدترین هم دارند.
- مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است.
- بهترین مردان بزرگ، همواره بدترین شوهرانند.
- چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟ بخاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند.
- مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.
- شما مردها را چه میشود؟ دیدن یک موی بولوند شما را ۳ پله از نردبان تکامل پایین می آورد.
- اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه.
- اگر در دنیا یک زن بد باشد، همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست.
- مردها، بچه هایی ریشو هستند.
- تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد رهبر مردان دیگر می شود .۹۹۹نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند.
- مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان ۸۷% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.
- مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.
- عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست.
- مردها مثل نوزاد هستند، توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید.
- مردها مثل ماشین چمن زنی هستند، به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند.
کـمـیّت مهم نیست !
کـیـفـیـت مهمه که توام نداشتــی !
.
.
.
فهمیدهام که نفرت هم مثل دیگر احساسات
مثل عشق ، قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد . . .
.
.
.
تمام زندگی ام را میدهم که برگردی
و همین که برگشتی بگویم:
“دیگر نمی خواهمت گــ ــمــ ــشــ ــو”
.
.
.
پر گرفتم
حتی پرواز را هم تجربه کردم
ای کاش زودتر می رفتی . . .
.
.
.
به بعضی ها هم باید با متانت خاصی گفت :
لطفا یه دهن برامون خفه شو …
.
.
.
بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن ؛
فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ،
اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی …
.
.
.
محبت هایت را شمردم !
درست بود اما این عشقت را پس بگیر ، گوشه ندارد …
.
…
.
.
منطقی حرف زدن با بعضی ها،
حتی از پوشیدن دمپایی انگشتی با جوراب هم سخت تره !
.
.
.
با اونایى که دستشون به دهنشون نمیرسه درست حرف بزن،
ممکنه دستش به دهن تو برسه !
.
.
.
شب ها
به وقت خواب
از طرف من
وجدانت را ببوس
اگر بیدار بود … !
.
.
.
هر چقدر
عطـــرت را عوض کنی
باز هم تنـــت،
بوی کثیف خیـــانت را میدهد…
عزیز لعنـــتی ام…
.
.
.
چشمهای تو شفافترین برکه هاست
اما قامت من شاید آنقدر بلند
که توی چشمهای تو جا نمی شود
باید برای عاشقی هایم
دریا می جستم !
.
.
.
حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم” ؛
من را همان “ببین” صدا کن…!
.
.
.
یه سری از عقل فقط دندونشو دارن . . .
.
.
.
به بعضیا باید گفت :
شما سیرابی گاوم نیستی چه برسه به جیگر ما !!!
.
.
.
عاشق آن لحظه ام که نه از تو و نه از تعلقات تو خبری نیست . . .
.
.
.
درد مـــــن چشمـــــانـــی بــــو د
کــه بــه مــن اشکــ ! هدیـــه میــــداد و بــه دیگــــران چشمــــــــکــ ـ ـ ـــ !
.
.
.
حالا که رفته ای
حسابی که هوا را بی من نفس کشیدی
سر دو راهی که رسیدی، به چپ برو
به جهنم ختم می شود !
.
.
.
.
بــــرای ِ هــر کـس کـه رفــتـنی سـت ،
فــــقـط بــــایــــد ..
کنــــار ایــستــاد ..
و ..
راه بـــــاز کـــــرد !
بــه هـمـیـن ســـادگــــی !
.
.
.
ببند در آن دلت را … که به روی همه باز است
یخ کردم …
.
.
.
هرکس به طریقی دل ما می شکند
اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی . . .
.
.
.
نـشـستـه ام…
بـــیـاد ِ کــودکــی هـــایــم ،
دور ِ “غــلـط“هــا ،
یـک خــط ِ بـستـه مـی کـــشـم !
دور ِ تــــــــو !
.
.
.
چون شاخه گلی در لیوان
زخم های تنم
از تو آب می خورند …
.
.
.
آدم نیمرو باشه ولی دورو نباشه …
.
.
.
بعضیا ﻣﺜﻠﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺻﻨﺪﻟــی ﺳﯿﻨﻤﺎ ﻣﯿﻤﻮنن .!
ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺋﻪ ﯾﺎ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ…
.
.
.
نگران اشک هایم نباش !
از لبخندم بترس که معنایش اشک های فردای توست …
.
.
.
اگر وجدان هم فروشی بود، برای خرید تمایلی نداشتی . . .
.
.
.
بر عکس فلش مموری ها که روز به روز کوچکتر می شوند و پرظرفیت تر
بعضی آدم ها روز به روز بزرگتر می شن و . . .
بی ظرفیت تر . . .
.
.
.
بودن با بعضیا لیاقت نمی خواد ، اعصاب می خواد !
.
.
.
.
آدامسمو با اون همـه “شیک” بودنش بعد نیم ساعت زیر کفشم له میکنم
تو که جای خود داری !
.
.
.
آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند ،
این روزها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند …
آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته !
.
.
.
بهتره نداشته باشمت !
تا این که داشته باشم و ندونم با چند نفر شریکم !
.
.
.
تو مثل زمین قدرت جاذبت فوق العادست
اما کاش از پستی بلندی هاش
پست بودن رو یاد نمیگرفتی …
.
.
.
به بعضیا باید گفت بى زحمت دست به دست خودتو گموگور کن نبینمت …
.
.
.
اشتباه من املایی بود ،
من فقط او را همدرد نوشتم ،
گویا او هم ، درد بود …
.
.
.
از شباهتتون فهمیدم که تو نسبتی با گاوآهن داری !
اومدی ، زندگیمو شخم زدی ، زیر و رو کردی رفتی …
.
.
.
باطریِ موبایل من …
موندگاریش بیشتر از ” relationshipe ” بعضی رابطه هاست !
.
.
.
بعضی وقتا لازمه گیاه باشی و فتوسنتز کنی ولی محتاج بعضیا نباشی !
.
.
.
همه چیز عوض شده جز تو
تو از اول هم عوضی بودی …
.
.
.
.
احترام من نسبت به تو…
به تنت زار می زند!
باید کمی از پهلوها برایت تنگش کنم؛
تا کمی اندازه ات شود . . !
.
.
.
دستگاه مشترک مورد نظر از دست “دوستت دارم” های دروغ تو خاموش است،
لطفا دیگر تنهایش بگذار …
.
.
.
شاید با دروغ هایت مثل شب آرام باشی …
اما برای من مثل روز روشنی …
.
.
.
پراید شد ۲۰ میلیون ولی تو همون ۲ زاری که بودی موندی !
.
.
.
فرقی نمی کنه که به یه “دو پا” زیادی “جَو” بدین یا به یه “چهار پا” زیادی “جُو” بدین …
به هر حال از هر دوشون جفتک می خورین !
.
.
.
احـتــرام برای بعضــیـــا بیــشتر از کـــراکـــ و شیــشــه تـــوهــم مـیـاره !!
.
.
.
یه سری فکر میکنن شاخی هستن برا خودشون ؛
عزیزم تو موی زایدی ، باید بری تو سطل زباله !
.
.
.
یه سری شدیدا به عینک نیاز دارن ،
واسه اینکه گوشامونو خیلی دراز میبینن !
.
.
.
سوختنم را دیدی و خندیدی
خنده ات را دیدم و سوختم
خنده هایم را خواهی دید
دیدارِ ما به وقت سوختنت
.
.
.
اولا فکر میکردم من تنها کلید خوشبختی هستم
که به در قلب تو خوردم !!!
اما الان که نگاه میکنم میبینم قلب تو به هر کلیدی میخوره
.
.
.
مهم این نیست که رفتی ، مهم اینه که دیگه برنگردی …
.
.
.
سیب از درخت افتاد
ستاره از آسمان
تو از چشم من
گاهی فرقی نمیکند از کجا ؟
سرنوشت مشترکی است سقوط …
.
.
.
به بعضی ها باید گفت هــــی فـــلانــی نردبـــان هــوس را بـردار و از اینـجـا بــرو،
با ایــــــن چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد !
عـــشـــق بـــال مـــیخــواهــد کـه تـــو نـــــــداری . . .
[عنوان ندارد]
+ نوشته شده در جمعه سی و یکم خرداد 1392 ساعت 12:56 شماره پست: 132
بيا توwww . clickmanoto . r98. ir
عكس
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم خرداد 1392 ساعت 22:1 شماره پست: 130
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم
خدايا
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم خرداد 1392 ساعت 21:51 شماره پست: 128
احساس می کنم زود عادت می کنم و گاهی به اشتباه اسم آنرا دوست داشتن می
گذارم.
خدایا...
می ترسم از اینکه به گناه کاری که نفسم آنرا صحیح می خواند و دلم از آن می ترسد و
عقلم به آن شک دارد، در آتش بی مهری ات بسوزم.
خدایا...
می دانم تمام لحظه هایم با توست. می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی. می
دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد. می
دانم؛ همه اینها را می دانم، ولی نمی دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سویی می کشد و
عقلم حرفی دیگر می زند و دلم در این میانه مانده.
خدایا...
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهی که بهترین است.
خدایا...
می دانم تو همیشه با منی ، ولی تنهایم مگذار؛ یا شاید بهتر باشد بگویم: نگذار تنهایت
بگذارم.
خداوندا..
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی سرمای زمستان،
من از تنهایی و دنیای بی تو می ترسم.
خداوندا...
من از دوستان بی مقدار، من از همرهان بی احساس،
من از نارفیقی های این دنیا می ترسم..
خداوندا...
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن،
من از ماندن چون مرداب می ترسم.
خداوندا...
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک می ترسم.
خداوندا...
من از ماندن می ترسم
خداوندا...
من از رفتن می ترسم
خداوندا...
من از خود نیز می ترسم
خداوندا...
پناهم ده
خداوندا !
مگر نهاینکه من نیز چون تو تنهایم
پس مرا دریاب
و به سوی خویش بازگردان ،
دستان مهربانت را بگشا
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم
دستمال كاغذي به اشك گفت:
قطره قطرهات طلاست
يك كم از طلاي خود حراج ميكني؟
عاشقم
با من ازدواج ميكني؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!
تو چقدر سادهاي
خوش خيال كاغذي!
توي ازدواج ما
تو مچاله ميشوي
چرك ميشوي و تكهاي زباله ميشوي
پس برو و بيخيال باش
عاشقي كجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذي، دلش شكست
گوشهاي كنار جعبهاش نشست
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
در تن سفيد و نازكش دويد
خونِ درد
آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد
مثل تكهاي زباله شد
او ولي شبيه ديگران نشد
چرك و زشت مثل اين و آن نشد
رفت اگرچه توي سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
با تمام دستمالهاي كاغذي
فرق داشت
چون كه در ميان قلب خود
دانههاي اشك كاشت
عاشقانه
+ نوشته شده در دوشنبه دوم اردیبهشت 1392 ساعت 21:37 شماره پست: 124
عاشقانه
چیزی اهسته درون من به صدا می ایدکه...
.
.
.
.
.
ازباختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست...!!!
+بِه مَــن قــول بِده
+دَر تَمــامی ســال هــآیی کِه باقــی مانــدِه
+تــآ اَبــــــــــَـــد
+مُواظِــبِ خــودَت باشــی+دیگــر نیســتم کِه یــاد آوَریَــت کـُـنم
عشــــق تــــــو
شوخی زیبایی بود که خــــــداوند با قلب من کرد!
زیــــــبا بود............
امــــــا..........
شـــــــــوخی بود!
حـــــــــــالا. . .
تــــو بی تقصــــــــیری !
خــــــدای تو هم بی تقصیر است !
من تــــــاوان اشتباه خود را پس می دهم. . .!
تمام این تنــــــــــهایی...........
تاوان «جــــدی گرفتن آن شـــــــوخی» است!!!
به اندازه ی …..
بیخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــال ….
تو فکر کن دوستت ندارم
من از پس اندازه گرفتنش بر نمی آیم !
چه بی پــَـــــــــرواااا دِلـــــــــَم
آغوشِ مَمــــــــــنوعه ای را میخــــــواهَد..
که تَنــــْــــــها شَرعی بودَنش را
مَن مـــــــیدانَم.........و
دِلـــــَـمـْـ وتـــــ♥ـــــو
آدم های ساده به هم می خندند
ترسوها بی هم ،
دریایی ها اما با هم می خندند.
- می آیی دریایی شویم ؟
" مرد كه تــــــــــو باشي،
زن بودن خوب است
از ميان تمام مذكرهاي دنيا
فقط كافي يست پاي تــــــــو درميان باشد،
نميداني براي تـــــــــو خانوم بودن چه كيفي دارد....
................ دوستت دارم...
بیااااااااااااااااااااا
دوری کنیم از هم
بیاااااااااااا
تنها بشیم کم کم
بیااااااااااااااااا
با من تو بدتر شو
بیاااااا
از من تو رد شو ، رد شووو
ببین گاهی یه وقتایی دلم سر میره از احساس
نه میخوابم نه بیدارم ، ازین چشمای من پیداس
تنم محتاج گرماته زیادی دل به تو بستم
هیچ دردی در این حد نیست
من از این زندگی خسته م
دلم تنگ میشه بیش از حد...
دلم تنگ میشه بیش از حد...
خواننده : باران
چای سرد و
برنج سرد را
میتوان تحمل کرد-
ولی نگاه سرد و
لحن سرد را
نه!
می خواهم اعتماد کنم اما بد جایی دنیا آمده ام ...
زمین ؛
جایگاه مارهای خوش خط و خالی بود که هر روز نیشم می زدند....
هر شب موقع خواب که می شود،دست به کار می شوم
بالش ها را کنار هم می گذارم
پتو را هم می کشم رویشان
بعد ،خیالم که از بودن تو راحت می شود
چشم هام را می بندم..
دیـوآنـﮧ ےِ روزْهآیـے هَسْتـ ـَم
کـﮧ مِهـربآטּ میشَوے . . .
حَتـّے اَگـ َـرْ نَـدآنمْ چـرآ . . . !
اگـــَـــــر دیوانگی نـیـسـت پَس چیست ؟
وقتی در این دُنیای بـه این بزرگـــی . . .
دلت فقط هـــــَـــــوای یک نفر را میڪُند…!
خواستم دنیا را بگردم تا ثابت کنم مثل تو زیادند...
اما وقتی دنیا را گشتم دیدم هیچ کس به اندازه ی تو عاشقم نیست
وقتی دنیا را گشتم دیدم خیلی ها دنبال کسانی اند
که فکر میکنند می توانند مثل عشقشان را پیدا کنند
آنها فکر می کردند خیلی ها می توانند مثل عشقشان باشند
اما ...
این طور نبود ....
دل نوشته ای از خودم
تـــــــو نیــســتــی هـــفـــت ســــینـم چـــیـــــــــدن نـــــداره…مــــی گـــن عــــیـــــــــده ولــــی دیــــــدن نــــــداره… باید ببینمت ! چرا که روی نوار قلبی ام پیوسته نام تو بود و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام . . . تو را تجویز کرده است ! ! ! بیا ، تا دیر نشده . یه صفحه سفید، به همراه یک قلماین بار حرف ،حرف نگفته ست یک حرف تازه نه از تو … هی فکر می کنم هی با قلم به کاغذ سیخ می زنم اما دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند انگار این قلم جز با حضور نام تو فرمان نمی برد در تمام صفحه های دفتر شعرم در گوشه های خالی قلبم در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود مثل درخت در دل من ریشه کرده ای ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم : اگر کاری که ” عشق ” با من کرد با تو می کرد چند روز دوام می آوردی ؟؟؟؟ درست یک روز است که یکدیگر را ترک کرده ایم…ولی بی تو لحظه ها آن قدر دیر میگذرند که میخواهم فردا… سالگرد جداییمان را جشن بگیرم ! تنهایی آدم را حشره شناس میکندحتی نایاب ترین عنکبوت های دنیا هم در اتاق من تار تنیده اند تــــــــو نیـــــــــــــســــــتــ ـــــی هـــفــــت ســـــــــینـــم چـــــیـــــــــــدن نــــــــداره…
که امســـــال شش سین دارد ! چـــــــرا که سبزی ِ حضــــور تـــــــــو در خـــــــــانه نیستـــــــــ وقتی که تو نیستی با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟ انگار با نبودنت نام رنگ می بازد دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم .. حکایتـــــ من حکایت** ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت که روی زمین دل دل می زند .. و حکایتــــــ تو که نفس های او را شـــــماره می کند .. جزر و مد های زیادی آمده اند و رفته اند مـــــــوج در مـــــــوج امـــــــــا نمی دانم چرا هنوز هم بر تن خیس ســــاحل نام تــــــــــو را می بینمـــــــ ...! سیب سرخی را که اینگونه گاز میزنی قلب تپنده ی من است … یکـــــــ حبه قنــــــد ، درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ .. شیرین نمیشـــود .. دو حبه قنــــد ، در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ .. شیرین نمیشــــود .. سه حبـــه ، چهار ، پنج .. . . اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ، در این دنیای تلخــــــــ ، نه .. اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ، شیرین نمیشـــــود … ! ســــال ها از پی هم می آیند و می روند و خاطراتـــــــ کمرنگ و مه آلود می شوند اما بـــهـــــــــار تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو را رنگــــــــ آمیزی می کنــــد عجـــــــــب طعـــم گسی دارد .. دروغ هـــــــــایت وقتـــــــــــی .. به خورد گوش هــــــــــــایم میرود تمام ذهنـــم را جــــــمـــع می کنـــد .. !!! لب هایت طعم سیب می دهند ! . میخواهی آدمم کنی؟ نقاش نیستم ولی تمام لحظه های بی تو بودن را درد می کشم … آهای ِ روزگار !! برایم مشخـــص کن اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی می خواهـــم رقصــم را با سازت هماهنگ کنم … !! |
هرچه باش
ی خوب یا بد دوستت دارم
غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم
که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم
ز دل بر خاستم تا در غزل باران احساسم
نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم
از اوج چشمهایت ج
رائت پرواز می گیرم
زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم
تو را جان می فشانم اگر هزاران بار جان گیرم
هزاران بار با هر جان فشانی دوستت دارم
قسم بر لحظه اعدام بر رگبار مژگانت
به آن زخمی که بر دل می فشانی دوستت دارم
زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما
بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم
درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی
که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم
به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند
که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم
غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم
بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم
یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه
گفت: من نمیفهمم. مادر گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که
چرا مادر بیدلیل گریه میکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه
میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمیدانست که چرا زنها بیدلیل
گریه میکنند.
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.
همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،
مرد عصایش را کنار گذاش
ت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
نصب بازی ps2در فلش وبا برنامه های کاربردی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم فروردین 1392 ساعت 21:15 شماره پست: 122
اگه مموری کارت شما اصلا با خود PS2 فرمت نمیشه پس حتما به این برنامه احتیاج خواهید داشت.برای دانلود این برنامه به ادامه مطلب مراجعه کنید...
استفاده از این برنامه هم خیلی اسونه و پس از اجرای برنامه شما فقط باید کلید START رو بزنید تا فرمت شروع بشه.
برای دانلود اینجا کلیک کنید.
در ادامه مطلب روشی بسیار مفید خواهم گفت که میتونید با پلی استیشن دو بدون هیچ مشکلی وارد اینترنت بشید و انلاین بازی کنید...
روش ایجاد تنظیمات در PS2 FAT یا چاق:در PS2 FAT شما نیازمند: عدد PC با
کانکشن ADSL
1عدد درایو DVD-RW
1 عدد کنسول PS2
1عدد PS2 Network Adaptor (برای PS2 های قدیمیتر)
1 عدد کابل CrossOver
برای شروع Network Adaptor رو به کنسول PS2 وصل کنید (که اینجا مورد بحث ما نیست)
کانکشن ADSL هم که به PC شما متصل است.
در تمام موارد زیر پیشنهاد می شود اگر از Firewall استفاده میکنید ، آنرا
کاملا غیر فعال کرده و حتی بهتر است که انرا کاملا Close کنید.
1-
قدم اول نحوه برقراری ارتباط بین کنسول و PC می باشد که شاید بسیاری از
دوستان این کارو قبلا انجام داده باشند.(پس این قسمت رو بیخیال میشید)
برای انجام این کار شما به یه NIC ( کارت شبکه ) روی PC نیاز دارید (با فرض
اینکه شما از یک مودم USB ADSL MODEM استفاده می کنید.) خوب در این مرحله
یک سر کابل CrossOver رو به NIC روی PC متصل کرده و سر دیگر آن را به PS2
Network Adaptor متصل کنید.( هر دو دستگاه باید روشن باشند). اگر کابل شما
درست باشد باید چراغ LINK موجود روی NIC و PS2 Network Adaptor هر دو روشن
شود. (اگر چراغ روشن نشد .ایراد از کابل شماست و یا ممکن است کابل شما از
نوع Patch Cable باشد که برای این منظور مناسب نیست) در این حالت اکنون در
PC شما باید 2 کانکشن LAN (Local Area Network داشته باشید. که یکی کانکشن
ADSL شما و فعال است و دیگری ارتباط شما با PS2 می باشد که غیر فعال است.
حالا برروی کانکشن ADSL تان رایت کلیک کرده و Properties را انتخاب کنید.
سپس در پنجره جدید باز شده بر روی تب Advanced کلیک کنید. در وسط همین پنجره
اکنون باید گزینه " Allow other network users to connect through this computer's internet connection " قابل انتخاب باشد.
انرا تیک زده و سپس روی دکمه Setting کلیک کرده و گزینه ها را مطابق شکل انتخاب کنید.
بعد OK کنید و خارج شوید ... با این کار به احتمال زیاد اکنون کانکشن ADSL شما
از کار افتاده... برای رفع این مشکل دوباره پنجره Properties را باز کنید و
از جدول سرویس ها برروی " Internet Protocol (TCP/IP " کلیک کنید و سپس
دکمه Properties را بفشارید
و مطمئن شوید که گزینه های " Obtain an IP address Automatically " و"
Obtain DNS address Automatically " انتخاب شده اند. اکنون کانکشن ADSL شما
مجددا فعال است . تا اینجای کار به پایان رسید. (توجه داشته باشید که تمام
توضیحات بالا مربوط به مبحث نه چندان پیچیده ICS بود. تمام این اعمال برای
ان بود که PS2 شما بتواند از کانکشن ADSL شما استفاده کنید. اگر در این
مورد اشکالی داشتید به توضیحات فراوان موجود در نت و Windows Help در مورد
ICS رجوع کنید)
ICS = Internet Connection Sharing
*هنگامی که
شما PS2 را به PC وصل میکنید. ابتدا هیچ عکس العملی در PC نمیبینید. و
پیوسته پیغام " A Network Cable is Unplugged " را خواهید داشت. اما هنگامی
که بازی درخواست
برقراری ارتباط با سرور را می دهد باید شاهد وصل شدن کانکشن و پاسخگویی PC باشید.
قدم بعدی Patch کردن بازیها برای اجرا شدن به صورت Online می باشد.
چون درست است که سرویس انلاین بازیها "رایگان" است اما قبل از ورود به سرور
یک تست هست که باید از ان "سربلند" بیرون بیایید تا بتوانید انلاین بازی
کنید و ان چیزی نیست جز Sony DNAS که عبارت DNAS مخفف Dynamic Network
Authentication System هست. که در این سیستم هنگامی که شما در خواستی مبنی
بر برقراری ارتباط با سرور مخصوص بازی میدهید ابتدا Sony تمام مشخصات "سخت
افزاری کنسول" و "دیسک بازی" شما را چک می کند.از اینجاست که کار کمی
پیچیده می شود.در اینجا کاملا ضروری است که نوع کنسول خود را بدانید ( که
ایا PAL هست یا NTSC ) چرا که از تلف شدن وقت شما جلوگیری می کند. بطور
خلاصه شما باید اقدام به Patch کردن بازیهایی بکنید که با نوع کنسول شما
یکسان هستند. (یک کنسول PAL فقط قادر است بازیهای PAL را انلاین اجرا کند.)
البته راههایی برای دستکاری این مورد نیز وجود دارد که فعلا در این پست
مورد بررسی قرار نخواهد گرفت. با این فرض که کنسول شما هم مثل بنده از نوع
PAL بوده پیش میرویم. (توجه داشه باشید که این توضیحات 100% در مورد کنسول
ها و بازیهای NTSC نیز صدق می کند). خوب تا اینجا شما کنسول PAL را دارید و
اگر با یک بازی PAL سعی در انلاین شدن بنماییدمیبینید که سیستم Sony DNAS
بعد از کمی چک کردن شما را با پیغام خطای 402 رد می کند. این پیغام خطا
بدان معناست که "کد خاص " دیسک بازی شما (DISC ID )غیر معتبر است. ( اگر
پیغام خطای شماره 833 گرفتید بدان معناست که نوع کنسول و بازی یکسان نیست
.-به عنوان مثال بازیPAL و کنسول NTSC می باشد و یا برعکس). زیرا بازی های
کپی قادر نیستند ( DISC ID ) معتبری داشته باشند.
برای ایجاد یک Disc ID معتبر بر روی دیسک "کپی" خودتان باید مراحل زیر را انجام دهید.
ابتدا از دیسک بازی تان یک Image تهیه کنید . از هر نرم افزاری که خواستید استفاده کنید.
سپس برنامه WinDIP را از اینجا دانلود کرده و فایل Image را در ان باز کنید.
و سپس به ترتیب دکمه های "Scan File" و " Verify Version " را بزنید.همانطور که در عکس مشاهده می کنید اکنون دکمه "Patch " و کادر "Disc ID " قابل دسترسی هستند.
به دلیل تقاضای شما عزیزان اموزش تصویری رایت Image بر روی دیسک و ایمیج گیری با استفاده از برنامه Apache3 را در این پست برای شما اماده کرده ام.لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید...
با استفاده از این برنامه شما میتونید Image بازیها یا نرم افزار های کنسولهای XBOX,GAMECUBEو PS2 با فرمت ISO,MDF,BIN,IMG,GCM را برروی دیسک رایت بزنید.
قبلا من این برنامه را برای دانلود گذاشته بودم ولی الان به همراه راهنما میذارم.برای دانلود برنامه Apache3 اینجا کلیک کنید.
راهنمای استفاده: پس از دانلود ارشیو فایل Apache3.04.exe را بر روی ویندوز خود نصب کنید.حالا پس از نصب ان را اجرا کنید.
راهنمای ایمیج گیری از دیسک: اول دیسک بازی را درون سیستم خود قرار دهید و حالا DVD-ROM یا CD-ROM که دیسک را درون ان قرار داده اید را انتخاب کنید.برای مثال عکس:
پس از انتخاب DVD-ROM یا CD-ROM که دیسک را درون ان قرار داده اید حالا شما میتونید ایمیج بگیرید.برای اینکار بر روی گزینه های بالا روی گزینه Create ISO Image from CD/DVD کلیک کنید.عکس:
حالا مکان ذخیره ایمیج را مشخص کنید همچنین حتما نام ایمیج را هم بنویسید.در اخر ایمیج گیری شروع میشود.
رایت Image بر روی دیسک: برای اینکار شما باید اول Image مورد نظر خود را انتخاب کنید و از منوی بالا گزینه Open را بزنید.مانند عکس:
حالا ایمیج مورد نظر خود را انتخاب کنید و در صورتی که میخواهید روی دیسک رایت کنید گزینه Burn را بزنید.مانند عکس:
حالا در این قسمت و در قسمت Destination Drive شما باید DVD-ROM یا CD-ROM را که داخلش دیسک خام گذاشته اید را انتخاب کنید.و حالا شما باید سرعت رایت رو انتخاب کنید که باید کمترین حد باشه که معمولا 4X هست.سپس پس از انتخاب سزعت رایت گزینه Burn را بزنید تا رایت شروع شود.عکس:
در اخر باید بگم از نظر من برای اینکار بهتره از Ultra ISO استفاده کنید یعنی من خودم این پیشنهاد رو میدم.(ببخشید اگه یک کم بد نقاشی کردم)
امیدوارم این مطلب مورد پسند شما قرار گرفته شده باشه
برای دانلود جدیدترین نسخه برنامهOpenPS2Loader که برای اجرا کردن بازی از USB,ETH,HDD بکار میرود به ادامه مطلب مراجعه کنید.
اینم جدیدترین نسخه این برنامه یعنی0.9.1 که تو این پست برای شما اماده کردم.
کاربرد اصلی این برنامه اجرا بازی USB,ETH,HDD ست ولی قابلیت های دیگه هم داره مثل ساختن کاور برای بازیها و خیلی دیگهبرای دانلود اینجا کلیک کنید.
برای دانلود جدیدترین ورژن از uLaunchELF با نام uLaunchELF v4.42b با قابلیت های جدید و فقط با پسوندELF به ادامه مطلب مراجعه کنید...
به دلیل توصیه شما عزیزان دانلود این برنامه رو با فرمت ELF در این پست میذارم.
با استفاده از این برنامه شما میتونید تمام فایل ها رو با فرمت ELF از روی :مموری کارت,USB,HOST,HDD رو رویPS2 خودتون اجرا کنید.
اینم جدیدترین ورژن uLaunchELF به تاریخ (2012.04.13).از قابلیت های جدید این برنامه اضافه شدن منوی OSDSYS به صفحه OSD(با استفاده از قابلیت میتوانید FreeMCBoot را روی هر پلی استیشن2 نصب کنید.فقط با uLE :MISC/OSDSYS) و اپدیت شدن ps2sdk ( فولدر های درون source در داخل ارشیو)
برای استفاده پس از دانلود ارشیو اونو باز و درون فولدر uLE v4.42b فایل BOOT.ELF رو به یک USB یا حافظه جانبی اکستراکت کنید.
برای توضیحات بیشتر و نحوه کار به فایل های TXT درون ارشیوی که دانلود کردید مراجعه کنید.
برای دانلود اینجا کلیک کنید.
برای دانلود این برنامه مفید به همراه مدیا پلیر به ادامه مطلب مراجعه کنید...
شما میتوانید با استفاده از این برنامه بسیار مفید به اهنگ مورد علاقه خود گوش کنید,عکس ها را با وضوح بالا ببینید و امکانات دیگر.
این برنامه قابلیت باز کردن عکس با فرمت JPG,PNG,GIF رو داره.(درمنوی My Pictures)
با استفاده از این برنامه میتونید فایلی رو از مموری یا USB یا DISK به مکان مورد نظرتون کپی کنید.ساختن NEW FOLDER .(در منوی My Files)
این برنامه قابلیت باز کردن برنامه های PS2 رو با فرمتELF داره(در منوی My Programs)
باز کردن موزیک مورد علاقه با فرمت MP3 .(در منوی My Music)
این برنامه USB رو ساپورت میکنه در صورتی که برنامه FMBC روی پلی استیشن تون نصب باشه.
پس از دانلود ارشیو فایل MYPS2.ELF رو به USB خودتون کپی کنید.
برای دانلود برنامه My PS2 اینجا کلیک کنید.
برای دانلود این برنامه که برای بازکردن فیلم و اهنگ با فرمت OGG بکار می رود با پشتیبانی از USB به ادامه مطلب مراجعه کنید...
به دلیل درخواست شما تو این پست دانلود این برنامه رو قرار میدم.
همانطور که گفتم این برنامه برای بازکردن فیلم و اهنگ با فرمت OGG استفاده میشود و شما میتوانید به راحتی اهنگها و فیلم ها را به راحتی در کنسول PS2 خودتون مشاهده کنید.
برای دانلود این نرم افزار اینجا کلیک کنید.
اینم اخرین نسخه برنامه Free MC Boot! شما با این برنامه قادر خواهید بود تا هر چه قدر دوست دارید برنامه با پسوند ELF بر روی پلی استیشن 2 خود نصب کنید.دانلود در ادامه مطلب...
اخرین نسخه برنامه Free MC Boot تحولات زیادی داشته یعنی نسخه 1.8C یا 1.9 .این تحولات مربوط به ابزار مموری کارت میشه ابزاری مانند dump مموری و Restore مموری کارت همچنین فرمت مموری.
با دامپ کردن میتونید نرم افزار مموریتون رو عوض کنید فقط باید یک ایمیج دامپ داشته باشید.پیشنهاد میکنم بی اساس این کار رو انجام ندید چون ممکنه مموریتون رو بسوزونید.
در قسمت restore هم اطلاعات از ایمیج مموری بازگردانده میشوند.
برای اجرا:اول برنامه Free MC Boot 1.8c رو از اینجا دانلود کنید.حالا پس از دانلود فایل رار رو باز کنید و پوشه Free MC Boot 1.8C را به فلش یا USB خودتون اکستراکت کنید.حالا به جایی که این پوشه رو منتقل کردید برید و حالا درون پوشه Free MC Boot 1.8C بروید و حالا بازم به درون پوشه fmcb-install بروید حالا درون این پوشه فولدری به نام APPS وجود دارد که شما میتونید تا هر جقدر دوست دارید فایل با پسوند ELF قرار بدید.حالا پس از قرار دادن USB خودتون رو به PS2 وصل کنید و ULE را اجرا کنید حالا فایلی با پسوند ELF درون فولدرFree MC Boot 1.8C وجود دارد به نام FMCBInstaller.elf که باید شما انرا اجرا کنید.حالا پس از اجرا اگر میخواهید برنامه هایی که در پوشه APPS ریخته اید بر روی پلی استیشنتون نصب شود گزینه اول یعنی Norma install را بزنید.کمی بایستید تا برنامه نصب شوند حالا همیشه شما روی صفحه OSD پلی استیشن دو این برنامه هارا خواهید داشت و قابل اجرا خوهند بود.
چند نکته:1.شما باید با توجه به حجم برتامه های ELF همانقدر حافظه در مموری کارت خود داشته باشید.
2.برای نصب برنامه FMCB باید حتما پلی استیشن شما مودچیپ داشته باشد.(اگر نصب نشد پلی استیشن شما مودچیپ ندارد.)
3.حتما باید زمان تولید PS2 شما قبل از سال 2008 باشد تا این برنامه نصب شود.(مدل SCPH-9xxxxx models کار نمیکند)
4.حداقل 2.5 مگابایت حافظه خالی در مموری کارت خود داشته باشید.
برای دانلود این برنامه بسیار مفید که برای عوض کردن فرکانس تلویزیونی بازی (PAL,NTSC) بکار می رود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
این برنامه رو برای کسانی قرار میدم که بازییشون با کنسولشون جور در نمیاد که حتما بدردشون میخورهکار باهاشم خیلی ساده هست دیسک بازی رو داخل کنسول قرار بدید و PAL یا NTSC رو بستگی به نیازتون انتخاب کنید.
برای دانلود اینجا کلیک کنید.
با استفاده از این برنامه میتوانید مانند برنامه open ps2 loader با استفاده از backup گرفتن از iso بازی انرا از طریق فلش اجرا کنید...
همونطور که گفتم این برنامه کار برنامه OPL رو انجام میده کافیست برنامه usb util رو از اینجا دانلود کنید سپس انرا باز کنید.باید برنامه USB Util را باز کرده و بعد از منوی File گزینه
Creae game form ISO را کلیک کرده و بعد در قسمت Form محل ذخیره فایل ایمیچ را باز کرده تا
نام فایل ایمیچ در قسمت Name قرار بگیرد حالا در قسمت To محل ذخیره بازی را در فلش انتخاب
کنید و روی دکمه Create کلیک کنید . صبر کنید تا دکمه Cancel به دکمه Close تبدیل شود در این
حالت بازی کپی شده است . حالا اگر دوست دارید بازی دیگری کپی کنید برنامه را نبندید و مراحل
قبل را برای کپی کردن بازی بعدی تکرار کنید .
حالا برنامه open usb loader را اجرا کنید و فلش را به کنسول وصل کنید و بازی مورد نظر خودرا بیابید و اجرا کنید.
برای دانلود اینجاکنید.
برای دانلود این برنامه که با استفاده از ان میتوانید بازی را از فلش یا HDD اجرا کنید به ادامه مطلب مراجعه کنید...
این برنامه بسیار مفید میتواند iso بازی را از طریق فلش یا HDD اجرا کند. همچنین میتوانید برنامه های پلی استیشن2 را با استفاده از این برنامه بر روی پلی استیشن خود نصب کنید.
این برنامه به طور معمول فلش را ساپورت نمیکند ولی شما میتوانید با رفتن به تنظیماتش start usb را on کنید.برای اجرای این برنامه پس از دانلود کردن فایل انرا باز کنید و فایلOPNPS2LD.ELF را دز فلش خود
بریزید و انرا اجرا کنید.
برای دانلوداینجا کلیک کنید.
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
X-NONE
خرت
که از پل گذشت
مارو فراموش کردی
اما بدون اونطرف پل همسفرت و یارت فقط یه خره
بش تکیه نکنی !
نه کوه به کوه می رسه ، نه آدم به آدم
حقتون رو همون موقع که دم دستتون هست ، بگیرین !
با اونایی که ” دستشون به دهنشون نمیرسه
” درست حرف بزن!!
ممکنه دستشون به دهن تو برسه !!
یه ماشین لباسشویى داشتیم انقد تکون
میخورد که
بنده ى خدا همزمان هم لباس میشست هم تو خونه قدم میزد !
اسمش روز طبیعته
ولی بقیه ۳۶۴ روز سال سر جمع اندازه امروز طبیعت خسارت نمی بینه بنده خدا
یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ،
ازش یه غول اومد بیرون
بهم گفت آرزو کن
گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !!؟؟
خیلی منطقی بود لامصب !
میگما مامان شما هم سیب زمینی سرخ شده ها
رو تا قبل از غذا
تو اعماق کابینتها قایم میکنه عایا !؟
دختران عزیز توجه کنید !
مرده شور اون زیبایی رو ببرن که قراره بعد از حموم هیچی ازش باقی نمی مونه!
من ساعت خوابم رو با آمریکا تنظیم کردم …
فقط مونده درسم رو تموم کنم،ویزا بگیرم، آیلتس قبول شم
پذیرش بگیرم، پول در بیارم و بلیت بخرمو برم …
همین
میرن ۱۰۰۰متر زیر آب به ماهیه سیخ میزنن
گاز که میگیره میگن ببینید چه خطرناک و وحشیه ؟
بعد اسم برنامه رو میزارن
جستجوی هیولا …
هیولا تویی ، ول کن زبون بسته رو !
اگه یه موقع از جلوی خشکبار فروشی رد
شدی،چشمت به پسته افتاد
دلت شکست،مارو هم دعا کن!
یه مقاله خوندم توش نوشته بود:
بعد از هر ۲۰ دقیقه کار با کامپیوتر،۲۰ ثانیه به یه جای دور نگاه کن!
از همینجا خدمت صاب مقاله سلام عرض میکنمو میگم:
آخه عزیز من !
من اگه میدونستم ۲۰ دقیقه دیگه کِی میشه،
که ۴ بار چاییم سرد نمیشد!!
من بچه بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بزاره
دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم!
یه همچین آدمی قانعی بودم من!!!
من نمیدونـم بعضی دخترا چرا اِنقـدِ
حسّاسن …!!!
اسمشو به جایِ مریم ، مهسا صدا کردم …
قهـر کرد رفت … !!!
دوست دارم الان یکی بغلم کنه بگه:
چته دیوونه بیا این یه نخ سیگارو بکش!!
منم بگم پاشو بروگمشوکصافت آشغال ناباب
خیلی صحنه آموزنده و ملودرامی میشه!
شما یادتون نمیاد
خودمم یادم نمیاد
مال خیلی وقت پیشه !
بعله
یه بارم با مخاطب خاصـــــم رفتیم
کــــوه
لبه پرتگــــاه پاهاش سُر خورد دستاشـــو گرفتم که نره
اما یاد این جملـــه افتادم که میگه عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که
مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده
منم دستاشــــو رها کردم دیگه برنگشت یعنی منـــــو نخواست بیشعور !
تفاوت ما با نسل جدید :
آن چیست که بدون آن نمیتوان زندگی کرد اما دیده نمیشود ؟
جواب ما : هوا
جواب نسل جدید : وایرلس !
بچه بودم فک میکردم گوَزنا شوهر آهوا هستن
دخترا , پسرا… هرچقدرم عاشق چاووشی و
یگانه باشید
یا حتی عاشق افتخاری و شجریان باشید
بازم هیچ فرقی نداره
شب عروسیتون باید امشو شوِ شِ لیپک لی لی لونه بذارید
این یه قانونه !
اصن کارخونه ی رانـــــــــــــــــــــی
باید با شرکت جـــــی ال ایـــــکس همکاری کنه تا
یه آبمیوه بده بیرون که میوه ی تهش از قوطی بیاد بیرون به راحتــــــــــی!
باز کجا ؟؟؟
سوالی که حتی اگه ۲سال خونه باشی
و یهو بخوای از خونه خارج بشی حتما میشنوی !
این روزا خرجم زیاد شده گرونی هم انقد
بیداد میکنه
جیبم دیگه جواب که نمیده هیچ، تازه سوالم میپرسه!!!
خربزه که سهله….. ما نارنگیم میخوریم باید منتظر لرزش باشیم…
اگر “ضربه فنی” شدی ، دوباره شروع کن……
“ضربه مغزی” که نشدی……!!
طریقه روانی کردن دخترا با دو حرکت:
ازشون عکس بگیرید.
عکس رو بهشون نشون ندید!
از قیافه پسره معلومه مسواک شخصی هم
نداره
قیافش شبیه دمپایی جلو بسته ی توالت میمونه
بعد تو اینفو زده :
“من همیشه بهترین ها واسم بوده و هست
اگه مال من نشدی قطعاً بهترین نبودی”
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست
فردایی در کار هست یا نه ؟
اون روز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت
هموطن عزیز !
در آیین نامهی راهنمایی و رانندگی ، بخش حق تقدم
اشاره ای به قیمت خودروی شما نشده است !’
دقت کردین:
پســرا ۱۰ دقیقه حاضر میشن، ۴ساعت میرن بیرون ..!
دختـــرا ۴ ساعت حاضر میشن، ۱۰ دقیقه میرن بیرون
پدرش بهش گفت این ۱۰۰۰تا چسب زخم رو
بفروش تا برات کفش بخرم …
بچه نشست با خودش فکر کرد یعنی باید آرزو کنم
۱۰۰۰نفر یه جاشون زخم بشه تا من کفش بخرم ؟
ولش کن ، همین خوبه …
اگه تو مسیری هستی که ترافیک نیست ، قطعاً اشتباه اومدی
در ذهن دختران جوان چه می گذرد.ماجرای دزدی لپ تاپ توسط دختر ایرانی و واکنش ایرانیان +عکس.معرفی یک دخت
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم فروردین 1392 ساعت 19:33 شماره پست: 119
در ذهن دختران جوان چه می گذرد
شاید بیشترین جمله ای که از زبان دختران نوجوان شنیده شده، این جمله است: «خانم باور کنید هیچ کس ما رو نمی فهمه. پدر و مادرمون اصلا ما رو درک نمی کنند.»در این نوشته قرار است در مورد ویژگی های نوجوانی دختران بگوییم و راهکارهایی برای برقراری ارتباط درست و سالم با یک دختر نوجوان را مطرح کنیم.
خیلی از مادران با مراجعه به اتاق مشاوره دبیرستان به دنبال جواب این سوال هستند: «نمی دانم با دختر نوجوانم چطور رفتار کنم؟ دیگر خسته شده ام. هر کاری که فکرش را بکنید انجام داده ام اما او عوض شده، دیگر حرف ما را گوش نمی دهد،
مدام با ما جر و بحث می کند. همیشه روبروی آینه نشسته. مدام گوشی موبایلش دستش است. به حرف دوستانش بیشتر از ما گوش می دهد و …»
در مقابل، اتاق مشاوره دبیرستان همیشه پر است از دختران نوجوانی که معتقدند درک نمی شوند. شاید بیشترین جمله ای که از زبان دختران نوجوان شنیده شده، این جمله است: «خانم باور کنید هیچ کس ما رو نمی فهمه. پدر و مادرمون اصلا ما رو درک نمی کنند.»
در این نوشته قرار است در مورد ویژگی های نوجوانی دختران بگوییم و راهکارهایی برای برقراری ارتباط درست و سالم با یک دختر نوجوان را مطرح کنیم.
* اصلی ترین ویژگی های دوره نوجوانی
برای اینکه وارد جهان نوجوانتان شوید، قبل از هر چیز باید این جهان را بشناسید.
۱- تغییرات جسمی
شاید اولین تغییری که در دختر نوجوانتان ببینید، تغییرات جسمی است که در اثر تغییر و تحولات هورمونی در بدن او رخ می دهد. دخترتان ظاهری زنانه پیدا می کند اما رفتارهایش گاهی هنوز کودکانه است. شاید یکی از بزرگترین وظایف مادرانه شما آگاهی دادن و صحبت کردن با دخترتان در مورد تغییرات جسمی او باشد.
۲- تغییرات شناختی
هوش نوجوان در این دوره حالت انتزاعی دارد. می تواند قواعد و قضایای منطقی را درک کندو قدرت استدلال کردن دارد. بنابراین گاهی ممکن است با شما بحث کند و شما و افکار و عقایدتان را به چالش بکشد. حتی در مورد افکار خودش هم شک دارد. دختران دیگ رخواسته های شما را به راحتی نمی پذیرد، بلکه بایدب رایش دلیل بیاورید و استدلال کنید. این همه شک و بحث و تردید برای مقابله و دعوا با شما نیست، بلکه می خواهد همه چیز را از اول و بر اساس استدلال و منطق بازسازی کند.
۳- جستجوی هویت
یکی از ویژگی های نوجوانی به دنبال هویت گشتن و رسیدن به پاسخ سوال «من کیستم؟» است. او به دنبال کسب شناخت از خودش در همه ابعاد زندگی است. تلاش می کند به یک من مستقل دست یابد. خلاصه کلام اینکه می خواهد خودش را تعریف کند.
۴- خودمرکزیت
اکثر نوجوانان در دوران بلوغ تصور می کنند زیر ذره بین دیگران مخصوصا همسن و سال های خودشان هستند و به همین دلیل وقت زیادی را صرف تفکر در مورد خصوصیات ظاهری خود می کنند و زمان زیادی را روبروی آینه می گذرانند. دختران فکر می کند هنگام رفتن به مهمانی همه به او نگاه می کنند و اگر یک لکه کوچک روی لباسش باشد همه متوجه خواهند شد!
۵- تصور آسیب ناپذیری خود
نوجوانان در این سن فکر می کنند اتفاقات بد فقط برای دیگران می افتد و فقط دیگران آسیب می بینند. آنها به اندازه کافی عاقل هستند و به خوبی می توانند از مشکلات بگریزند. البته این افکار چیزی نیست جز یک توهم مخصوص دوران نوجوانی. این توهم می تواند پایه خطرات و انحرافات بسیاری در دختر نوجوان شما باشد. مثلا «اگر سوار ماشین یک غریبه هم باشم برای من هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. من می دوم چطوری باید رفتار کنم.»
۶- همسالان، پادشاهان ذهنی
در این سنین دوستان و همسالان برای فرد اهمیت زیادی پیدا می کنند و برای پذیرفته شدن و تعلق داشتن به همسالان خود، همنوایی و شبیه شدن با آنها را انتخاب می کنند، به طوری که بودن در میان همسالان و تشابه با آنان به یک نیاز اساسی در دوران نوجوانی تبدیل می شود. نگران نباشید! بودن در گروه همسالان و اهمیت و نفوذ همسالان برای دختر شما یک ویژگی طبیعی دوران نوجوانی است. نوجوان با بودن در گروه همسالانش، احساس استقلال را خواهد آموخت.
۷- کاهش علاقه به درس
معمولا اکثر نوجوانان با افت تحصیلی روبرو می شوند. یکی از اصلی ترین دلایل این افت تحصیلی ورود فعالیت ها و موقعیت های جدید به زندگی است. باید در کنار او باشید. به او کمک کنید تا استعداد و علائق تحصیلی و توانایی های خود را بشناسد.
چند توصیه برای تعامل با دختران نوجوان:
* این اشتباهات را انجام ندهید:
۱- تحقیر و مقایسه ممنوع
حواستان باشد بزرگترین اشتباهی که دخترتان را از شما دور می کند، تحقیر کردن او در جمع و حتی در خلوت است. او را به خاطر نقطه ضعف هایش تحقیر نکنید و موفقیت های دیگران و شکست هایش را بر سرش نکوبید. دختران را همانطور که هست بپذیرید و از او به تناسب استعدادها و توانایی هایش انتظار داشته باشید.
مطمئن باشید او نیز استعدادها و توانایی های خودش را دارد. در پیدا کردن استعدادهایش و رفع نقاط ضعفش به او کمک کنید.
2- دائما نگران دختران نباشید
گاهی والدین آنقدر نگران دختر نوجوانشان هستند که او را شدیدا محدود می کنند و تحت کنترل خود قرار می دهند اما متاسفانه دختران، در اکثر موارد، در برابر فشار والدین به دروغگویی رو می آورند و در مورد فعالیت ها و دوستانشان به والدین دروغ می گویند. بنابراین به جای محدودیت بیش از حد سعی کنید مهارت روبرو شدن با خطرات را به دخترتان بیاموزید، به او یاد دهید چگونه تنها به کلاس زبان برود، در برابر شماره های ناشناسی که به او زنگ می زنند یا برایش پیامک می فرستند چه واکنشی بهتر است داشته باشد.
۳- تمام کارها را شما انجام ندهید
به او مسئولیت هایی را واگذار کنید. نباید همه کارهایش را شما انجام دهید. اینکه اجازه نمی دهید دست به سیاه و سفید بزند، همه کارهای خانه و حتی کارهای شخصی او را انجام می دهید، شما را تبدیل به یک مادر خوب نمی کند، بلکه باعث می شود دخترتان به یک فرد مسئولیت گریز تبدیل شود. به او وظایفی را محول کنید و اجازه دهید مسئولیت کار و عواقب خوب و بدش کاملا به عهده خودش باشد.
* اصل هایی که باید رعایت کنید:
۱- ایجاد محیط امن در خانه
اولین و مهمترین پایگاه و تکیه گاه برای دختر نوجوانتان باید خانه ای باشد که در آن زندگی می کند. سعی کنید محیط خانه را آرام نگاه دارید. محیط پرتنش و پر از دعوای خانوادگی او را از خانه و والدین فراری خواهد داد.
۲- اجازه دهید شما را راهنمایی کند
با او صحبت کنید. از او مشورت بخواهید. زمانی که اظهارنظر می کند، مکث توأم با تفکر داشته باشید تا به باارزش بودن زمینه های ذهنی خودش فکر کند. حتی از او راهنمایی بخواهید. مسائلی را مطرح کنید و طوری نشان دهید که شما مشتاقانه منتظر راهنمایی ها و ایده های خلاقانه او هستید.
۳- افزایش آگاهی و مطالعه در مورد نوجوانی و انتقال اطلاعات به فرزند
در رابطه با مراحل رشد انسان و تغییرات هر مرحله به ویژه نوجوانی تا آنجا که می توانید اطلاعات کسب کنید. هر قدر دانش شما بیشتر باشد، کمتر در رویارویی با مسائل غافلگیر و مستاصل خواهید شد. علاوه بر این با فرزندانتان نیز در مورد ویژگی های سن نوجوانی صحبت کنید.
مثلا وقتی دختر نوجوانتان بداند همه دخترهای هم سن و سالش نگران ظاهر و قیافه خودشان هستند و این یک ویژگی وابسته به سن است بیشتر احساس آرامش خواهد کرد. می توانید در این مورد حتی از خاطرات خودتان هم با او حرف بزنید و به او بگویید شما هم در نوجوانی نگران جوش های صورتتان بوده اید و فکر می کردید همیشگی خواهند بود و اینکه این موضوع در آن زمان چقدر ذهنتان را به خود مشغول کرده بود اما حالا اثری از آنها نمانده است.
4- موضع خود را مشخص کنید
گاهی خیلی از مشکلات بین شما و او به این خاطر اتفاق می افتد که به روشنی و وضوح با او صحبت نمی کنید. بهتر است خواسته هایتان را در مورد رابطه با دوستان و همکلاسی ها، زمان برگشتن به خانه، شرکت در مهمانی ها و استفاده از اینترنت، موبایل و … مشخص کنید و به روشنی با ذکر دلایل منطقی قوانین و انتظارات خود را توضیح دهید.
۵- تصمیم گیری را به او یاد بدهید
مهارتی مهم که دختران نوجوان باید یاد بگیرند «تصمیم گیری» است. دختران را در تصمیمات خانواده شریک کنید. مثلا در انتخاب پرده و دکوراسیون خانه نظر او را بپرسید. او را در موقعیت هایی قرار دهید که تصمیم گیرنده نهایی خودش باشد. یادگیری مهارت تصمیم گیری در دوران نوجوانی به او کمک می کند در تصمیم های مهم زندگی به درستی عمل کند و همه جوانب یک امر را بسنجد.
۶- به خلوت او احترام بگذارید
دختر نوجوان شما دوست دارد بیشتر وقتش را در اتاقش تنها باشد، موسیقی گوش دهد و شعر بخواند یا حتی برای درس خواندن تنها در اتاقش بنشیند و در اتاقش را ببندد. دوست دارد یک حریم خصوصی داشته باشد. وقتی در اتاقش را می بندد، اتاقش را قلمرو سلطنت خود فرض می کند. دوست دارد هر طور خودش دوست دارد درآنجا پادشاهی کند. به خواسته او، تا حدی که قوانین خانه تان اجازه می دهد، احترام بگذارید و هرگز سرزده و بدون اینکه در بزنید به اتاقش وارد نشوید مگر اینکه یک دلیل منطقی و مهم داشته باشید.
۷- به او اعتماد کنید
دخترتان تا زمانی که باور نکند به او اعتماد دارید به شما اعتماد نخواهد کرد و تلاشتان بی فایده خواهد بود. اعتماد یک پل دوطرفه است، بنابراین به او اعتماد کنید و این را با رفتارتان به او نشان دهید و به او بیاموزید ما در برابر اعتمادی که به هم داریم، مسئول هستیم. البته فراموش نکنید اعتماد باید آگاهانه و هوشیارانه باشد، بهتر است این اعتماد را از سال های آغازین نوجوانی شروع کنید.
۸- تحسین و انتقاد درست
وقتی کار یا مسئولیتی را به خوبی انجام می دهد از او تشکر کنید و به خاطر کار خوب تحسینش کنید. منطقی و درست از او تعریف و تمجید کنید، به کار خوبی که انجام داده است، اشاره کنید. این اصل را هنگام انتقاد کردن از او هم رعایت کنید و به کار اشتباهی که انجام داده است اشاره کنید و کل وجود او را به خاطر کار اشتباهی که انجام داده، زیر سوال نبرید.
ماجرای دزدی لپ تاپ توسط دختر ایرانی و واکنش ایرانیان +عکس
نکته جالب اینجاست که برخی از کاربران دنیای
مجازی نیز برای حفظ آبروی این فرد(مالک ایرانی) هم تصاویر آن را فیلتر
کرده و هم با برخی خبرسازی ها به تبرئه کردن وی و همچنین قربانی اعلام کردن
آن کرده اند.
انتشار خبری در رسانه های انگلیسی در خصوص سرقت یک لپ تاپ اپل توسط یک
ایرانی و ارسال تصاویر مخفی از عامل سرقت باعث ایجاد موجی در میان کاربران
رسانه های مجازی و همچنین شبکه های اجتماعی شد.
در این خبر که رسانه های انگلیسی به خصوص تلگراف با آب و تاب فراوان به آن پرداخته اعلام شده که یک دستگاه لپ تاپ از مالک انگلیسی آن به سرقت رفته و در روز تولد این مالک پیغامی از لپ تاپ مفقودی برای تبریک تولد به وی ارسال می گردد که وی توانسته با ردیابی لپ تاپ و کشف محل آن اقدام به گرفتن تصاویر جاسوسی و مخفی از مالک آن نماید و اعلام می نماید که این تصاویر سارق لپ تاپ وی است.
انتشار این خبر و تصاویر بدون پوشش سارق! در رسانه های مجازی و همچنین شبکه های اجتماعی سبب شد که کاربران ایرانی به این ماجرا واکنش نشان دهند.
برخی که این کار را تایید کرده و به انتقاد از سارق آن اعلام کرده اند که خون آریایی و شرافت ایرانی و … را زیر سوال برده و باعث آبروریزی ایرانیان شده و نام پرآوازه ایرانیان در جهان مخدش و لکه دار کرده است.
از سوی دیگر برخی دیگر نیز سرقت را رد کرده و حتی برخی با جعلی دانستن خبر این ماجرا را دست مایه خارجی ها برای حمله به ایرانیان دانسته اند.
برخی دیگر نیز این مسئله را ناشی از ناآگاهی و یا حتی قربانی شدن مالک ایرانی لپ تاپ اعلام کرده اند.
در این میان مردم و کاربران نیز با نظرات خود مخالفت و موافقت خود را با این خبر و حاشیه هایش اعلام کرده اند که برخی از آنان در تصاویر مشخص است.
نکته جالب اینجاست که برخی از کاربران دنیای مجازی نیز برای حفظ آبروی این فرد(مالک ایرانی) هم تصاویر آن را فیلتر کرده و هم با برخی خبرسازی ها به تبرئه کردن وی و همچنین قربانی اعلام کردن آن کرده اند.
بعنوان مثال یکی از کاربران اعلام کرده که یک فردی که این فرد ایرانی را شناخته اعلام کرده که قربانی شده و این لپ تاپ را از فردی خریداری کرده و گذشته این لپ تاپ خبری ندارد.
گفتنی است، نکته جالب اینجاست که ایرانیان نسبت به هموطنان خود حساس بوده و کوچکترین نکته ای که باعث خدشه دار شدن اعتبار ایرانیان و همچنین آبروی فردی شود با تمام توان اقدام به رفع آن می نمایند
ماجرای زنی که در جوانی در عشق شکست خود و سپس…!؟
یک زن تایوانی که در عشق دوره جوانیاش شکست خورده، خود را به مدت ۳۰ سال در خانه حبس کرده است
روزنامه یونایتد دیلی نیوز (UDN) نوشت در ۳۰ سال گذشته، آ فانگ ۵۶ ساله هیچ
گاه پایش را از خانه خود در شهر تاینان، واقع در جنوب تایوان، بیرون
نگذاشته و فقط از مادرش پرستاری میکرده است.
اما اکنون مادرش به خاطر تصادف با خودرو بستری شده و برای همین همسایگان و بستگان برای آ فانگ غذا و پوشاک فراهم میکنند.
۳۰ سال پیش آ فانگ یک زن جوان بود که در یک کارخانه تولید بشکههای چوبی
کار میکرد و عاشق یکی از همکارانش در کارخانه شد. این روزنامه دلیل شکست
عشقی این زن را ذکر نکرد، اما نوشت این شکست اثر روانی عمیقی بر آ فانگ
گذاشت و به همین خاطر او دیگر پایش را از خانه بیرون نگذاشت.
برادران و خواهران آ فانگ ازدواج کرده و رفتهاند. او اکنون با مادر و
خواهر کوچکترش که کور و عقبمانده ذهنی است در خانه دو طبقهشان در تاینان
زندگی میکند.
او حتی اگر بیمار شود از رفتن به بیمارستان اجتناب میکند. به گفته یکی از همسایگان آ فانگ، مادرش مجبور بود برای او دارو تهیه کند.
آ فانگ با وجود آنکه سه دهه است خود را محبوس کرده، در سلامت کامل به سر
میبرد و در عکسی که روزنامه UDN از او منتشر کرده است او که پوستش به شدت
سفید است، بر روی صندلی خانهاش لَم داده بود.
عکس نقی و ارسطو پایتخت ۲ بدون گریم
رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم،
بلکه تو کوچه های خاکی محلمون یاد گرفتم.
پس خوب میدونم که برای کدوم رفیق زمین بخورم،
که از زمین خوردنم شاد نشه.
بلکه دست خاکیم رو بگیره و از زمین بلندم کنه...
یادتان باشد احساس دلتنگی جزئی از فرایند فراموشی است،
نگذارید دلتنگی شما را به آغوش کسی بازگرداند
که میدانید با او آینده ای ندارید...
چگونه دست دلم را بگيرم و در كنار
دلتنگيهايم قدم بزنم
در اين خيابان
كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست
...نه آقايان:
مسير من با شما يكي نيست
نمیدانم چرا اما...
دیگران برای خوابیدن قصه می گویند،
ما قصه خود را می گوییم که
دیگران بیدار شوند . . ..
از سرعت خود نكاهيد
من آداب دلبري را نمي دانم
این روزها ، ادمها سرشان شلوغ است.
کسی حوصله خدا را ندارد. کسی حال او را نمی پرسد.
اما تو این کار را بکن. تو حالش را بپرس...
ساعتهایت را با او قسمت کن...
ثانیه هایت را هم..تا یادت میکنم"باران" می آید!
نمیدانستم لمس خیالت هم وضو میخواهد
خانوم!
زیبایی ظاهر شما چشم را نوازش میدهد
اما زیبایی فهم و کمال شما روح را آرامش می بخشد
موهایش سفید شده بود
کودکی که یواشکی دفتر خاطرات مرا خواند.........
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟
پیله ات را بگشا...
تو به اندازه ی پروانه شدن، زیبایی
روسـَريـت رآ בرسـت بـبـَنـב ... لـبآسـهآيـَت پـوشـيـבه بآشـَב ...
آرآيـِش نـَكـن ... حـَتـے اگـہ رآه בآره زيـبآ هـَم نـَبآش ...
בخـتـَرَك پـنـهـآن كـن خـويـش رآ ...
בَر בآنـشگـآه هـزآرآن خـوآسـتـگآر בآري ولـے تـَنـهآ خـوآسـتـآر يـكـ شـَبـَنـב
בَر خـيآبـآن هـزآرآن رآنـَنـבه شـَخـصـے בآرے ...
امـآ مـَقـصـَב هـَمـہ مـَكآن خـآليـسـت و بـَس ...
كـَمـے كـہ فـكـر كـنـے ... لـَرزه بـَر تـَنـَت ميـنـشيـنـَב ...
בخـتـَرَك ايـن جـآ چـشـم هآ گـرسـنـہ تـَر از مـعـבه هآسـت ...
سيـرآب شـבن چـشـم هآ خيـآلـے بآطل اسـت ...
از בيـב مـَرבم اينـجآ ... اگـَر زشـت بآشـے هـَرزه اے ...
اگـَر زيـبآ بآشـے فـآحـشــہ ...
اگـَر اجـتـمآعـے بـَرخـورב كـنـے ميـگويـَنـב خـَرآب اسـت ...
اگـَر سـَرב بآشـے ميـگويـَنـב قـيـمـَتـَش بآلآسـت ...
בخـتـَرَك ايـن جـآ زَن بـوבَن בل شـيـر مـے خـوآهـَב ..
عشق یعنی. می گویند
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم فروردین 1392 ساعت 19:2 شماره پست: 117
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت ازیادم
خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمرم
در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
وبی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
وبرف نا امیدی ب سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق و از دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می بینی چه تنهایم؟
خداحافظ ،تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که میمانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که میمانی
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهایم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
منو ببخش اگه شبا ستارههارو میشمرم
منو ببخش اگه بهت خیلی میگم دوستت دارم
منو ببخش اگه برات سبد سبد گل میچینم
منو ببخش اگه شبا فقط تورو خواب میبینم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
منو ببخش اگه واسه چشای تو خیلی کمم
تو یه فرشتهای و من من که فقط یه ادمم
منوببخش اگه برات میمیرم وزنده میشم
اگه با دیونهگیام پیش تو شرمنده میشم
منو ببخش اگه همش میسپارمت دست خدا
اگه پیش غریبهها به جای تو میگم شما
منو ببخش من نمیخوام تورو به ماه نشون بدم
نشونیتو نه به شبو نه دست آسمون بدم
منو ببخش اگه میخوام تورو فقط واسه خودم
ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
تو نبودی اما یادت در قلبم بود ، تو نبودی اما
به یاد تو در کنار دریا قدم میزدم...
لحظه باریدن باران ، تنهای تنها در زیر
قطره های باران قدم میزدم اما تو نبودی !
تو نبودی ولی باران بود ، باران
یاد تو را در دلم زنده کرد !
شاید این یک آغاز بود ، آغاز دلتنگی ها ، شروع
آرزوهای در کنار تو بودن !
لحظه غروب که رسید یاد تو در دلم غوغا به پا کرد
و چشمهایم به یاد تو بارانی شد!
کاش در کنارم بودی ، آن اشکها را تنها تو
میتوانستی از روی گونه هایم پاک کنی!
آن دستهای سرد را تنها تو میتوانستی با
دستهای گرمت گرم کنی !
لحظه های دور از تو بودن میگذرد اما خیلی دیر
....
لحظه ها میگذرد و سهم دلم از آن دلتنگیست !
از دلتنگی تو چند
قطره اشک و یک دل پر از درد دل به جا می ماند !
همین که به عشق تو زنده ام
برای من یک دنیا با ارزش است!
این اشکهایم ، دلتنگی هایم ، غصه هایم فدای آن
عشق پاکت !
عشق تو آنقدر مقدس است که به خاطر آن جانم نیز فدایش خواهم کرد
!
هر جا که بدون تو باشم شکی نیست در آن که یک دلتنگم!
هر جا که
باشیم ، با هم و در کنار هم مطمئن باش که خیلی خوشبختم!
ساحل دریا یادگاری
بود از دلتنگی هایم ، لحظه باریدن باران خاطره ای بود از
عشقم و غروب که
رسید یادگاری از چشمهای خیسم به جا ماند !
تو باشی همه چیز زیباست، دیگر
دلتنگی در دلم نیست ، تو هستی و یک دنیا خوشبختی!
می گوینــــد: "دل بــــه دل" راه دارد ...!
پــــس چــــرا وقتــــی ;
"دلــــم" را شکستــــی ,
"دلــــت" نشکســــت ؟!!!
عشق
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــــ
مهم نیســــت که از بیـــــــرون چه طــــور به نظــــــــر میام !
کسانـــــی که درونم رو می بینند ؛ برام کــــــافیند ....
برای اونهـــــــــایی که از روی ظاهــــــرم قضاوت می کنند ،
حرفی ندارم !
همون بیرون بمونند ، براشـــــون کافیــــــــه ... !!!
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
چو كس با زبان دلم آشنا نيست
چه بهتر كه از شكوه خاموش باشم
چو يارى مرا نيست
بهتر كه از ياد ياران فراموش باشم
دلم گرفته ازآدمایی که میگن دوستت دارم اما معنی شو نمیدونن
ازآدمایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تونیستن،
از اوناییکه زیر بارون برات میمیرن وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره.
دوست عزیزی محبت کرد و تلنگری را به این مضمون برای من ارسال کرد برایم خیلی جالب بود از عزیزانی که
این مطلب رو میخونن میخوام خواهش کنم اگر تاکنون همچین مواردی رو در من دیده اند با قلم شیوایی که
دارند تذکر لازم را در مورد اشتباهاتم به من بدهند
یه دوست خوب عقایدت رو زیر سوال نمی بره ! و کمکت می کنه که باورهات بیشتر و بهتر بشن !
یه دوست خوب همیشه ازت تعریف نمی کنه ،
گاهی ایرادهاتو بهت می گه تا بتونی اونها رو بفهمی و رفع کنی!
یه دوست خوب آبروی تو رو برای حفظ آبروی خودش نمی ریزه !
در واقع از آبروی تو واسه خودش مایه نمی ذاره !
یه دوست خوب راز داره ! رازهای تو رو به دیگران نمی گه و پشت سرت حرف نمی زنه !
یه دوست خوب در شادی و غم با تو هست . نه فقط توی شادی ها !
یه دوست خوب باهات یه رنگه و نه صد رنگ . بهت دروغ نمی گه !
یه دوست خوب کمکت می کنه که به خدا نزدیکتر بشی و امیدوارتر زندگی کنی!
یه دوست خوب یعنی تو ، یعنی من !
به شرطی که بتونیم به خاطر همدیگه خودخواهیمون رو کمتر کنیم !
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت ازیادم
خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمرم
در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
وبی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
وبرف نا امیدی ب سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق و از دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می بینی چه تنهایم؟
خداحافظ ،تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که میمانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که میمانی
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهایم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
منو ببخش اگه شبا ستارههارو میشمرم
منو ببخش اگه بهت خیلی میگم دوستت دارم
منو ببخش اگه برات سبد سبد گل میچینم
منو ببخش اگه شبا فقط تورو خواب میبینم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
منو ببخش اگه واسه چشای تو خیلی کمم
تو یه فرشتهای و من من که فقط یه ادمم
منوببخش اگه برات میمیرم وزنده میشم
اگه با دیونهگیام پیش تو شرمنده میشم
منو ببخش اگه همش میسپارمت دست خدا
اگه پیش غریبهها به جای تو میگم شما
منو ببخش من نمیخوام تورو به ماه نشون بدم
نشونیتو نه به شبو نه دست آسمون بدم
منو ببخش اگه میخوام تورو فقط واسه خودم
ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم
اگه تورو دوستت دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه توئی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش
..
مرد:دیگه نمیتونم طاقت بیارم
زن:میخوای از پیشت برم
مرد:فکرشم نکن
زن:منو دوست داری
مرد:البته
زن:تابه حال به من درغ گفتی
مرد:نه !چرا این سوالو میپرسی
زن:منو مسافرت میبری
مرد:مرتب
مرد:به هیچ وجه
زن:میتونم بهت اعتماد کنم
.
.بعد از ازدواج
.
همین متن را از پایین به بالا بخوانید..............
مراسم جشن نو روز در کوردستان
اجاق گاز دانشجویی
گاو واش
تنگ میپوشند تا دل تنگیهاشان را نشان دهند.
مو سیخ میکنند تا اضطراب خود را فریاد کنند..
لنز میگذارند تا دنیا را رنگ دیگری ببینند ..
و دماغ چسب میزنند و لهجه عوض میکنند تا ازخود واقعی شان فرار کنند!
کاش مثل دیروز بود که توپ پلاستیکی بچه ها شیشه ها را میشکست....
امروز شیشه بچه ها را خرد میکند.
گفتم:خوب گشتی؟؟
گفت:آره
گفتم: اگه دوستم داشتی نمیگشتی......
من این پریشانی را دوست دارم .
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم فروردین 1392 ساعت 14:6 شماره پست: 115
من این شب زنده داری را دوست دارم . . .دنیا هم همان سو ، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم . . .
اجــتمــاعی بودن بـا هــــــرز پریــدن خیــلی فــــــرق داره...
اینو بفهــــــــــــمیمــ
اسمان کلنگی
خدایا ،کــــــــــــــــ ــودکان گــــــــل فروش را می بینی
مـــــــــــــردان خانه به دوش
دختـــــــــــــران تن فروش
مــــــــــــادران سیاه پوش
پــــــــــدران کلیه فروش
زبــــــــــان های عشــــــــــــغ فروش
انــــــــــسان های ادم فروش
خدایا این هارا می بینی
می خواهم یک تکه اسمان کلنگی بگیرم ک دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد
راننده تاکسی اسکناس مچاله شده رو ازم گرفت و گفت
یک نفرید؟؟؟
مکثی کردم وگفتم بله اقا
خیلی وقته
چگونه است با تو که بخوابد فرشته ایست...!
اما با دیگری که بخوابد ف*ا*ح*شه ای بیش نیست...؟؟!!چیزی هم " ننویس " !
نظرم نده!!
همان كه " بخوانی " بس است
وقتی فهمیدی قرار نیست با هر زن یا دختری که دوست شدی، به رختخواب بری ....
هر وقت یاد ...گرفتی بدون توقع دوستی کنی ...
هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ، دوست دخترت نیست و برای جواب سلامش باید به یک علیک محترمانه فکر کنی نه به پیدا کردن یک مكان خالی...
اونوقت میتونی روی همراهی و همدلی یه دختر به عنوان جنس مخالفت حساب کنی ....
شدم فاحــشه ي دست روزگار...
دنــــــــيا تجــاوز مـيكـنــد ..
عـشــ ـــق تـجـاوز مـيـكـنـد ..
بـــــــــــــــــــدبخـتـــي تجـــاوز ميكــنــد ..
بـــــــــزرگـــــانــــ تجـــــاوز مــيــكنـنــد ..
آن كـــه قــــدرت دارد تجـــــاوز مــيكــنـــد ..
و مـن حامـــــــــــــــــــله ي فـرزنــدي هــســتـــم بــه نـام عقــــــــده!
بــتـــــرسيـــــد از روزي كـــه فـــرزنــــــدم بـــه دنـــيـــا بـيـــايــــــد ....
هرچــ ـــقدر امروز گرم بودم
تو سرد بودی
خیالی نیست
من به ها کردن دست هایم
عــــــــادت داررم
برای قرصهایم لالایی می خوانمـــــــــــــ....
تا به خواب روند.....
و فراموش نکنند که،
خواب آورند نه یاد آور....
چقدر خوشحال بود شیطان ! گمان میکرد فریب داده است مرا...!
نمیدانست تو پرسیده بودی!!!
: مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت را...!!!
نه صدایش را نازک می کرد و نه دستانش
را آردی از کجا باید به گرگ بودنش شک
می کردم ؟؟؟؟
وقتی میبینم تو خیابون نوشته
خواستن توانستن است
تو خودم میشکنم
من که خواستم یعنی اون نخواس ؟؟؟؟؟
اشکها کلماتی هستند که به زبان آوردن آنها بسیار سخت است !!
گریه ی هر کس به این معنا نیست که او ضعیف است !
به این معناست که او یــک قــلــب دارد ...
طالع بینی ازدواج برای پسران فقط پسران
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 21:27 شماره پست: 113
فروردین : 46 بار به خواستگاری میری و جواب رد می شنوی اما در 47 امین بار در حالیكه در اوج ناامیدی هستی جواب بله رو میگیری و در كنار همسرت سالها به خوبی و خوشی زندگی می كنی!
اردیبهشت : تا
یكسال دیگه با دختر مورد علاقه ات ازدواج می كنی اما هنوز به شش ماه نكشیده
بینتون اختلاف می افته و كار به طلاق می رسه . دختره مهریه اش كه 3000 سكه
طلا هستش رو اجرا می زاره و تو به زندان می افتی تو زندان معتاد میشی و
هرویین مصرف می كنی و بعد از چندسال تحمل سختی و رنج در گوشه زندان میمیری.
خرداد :
تا دو سال دیگه ازدواج می كنی و با یك دختر بسیار زیبا كه خیلی هم دوستش
داری اما شب عروسی موقعی كه می خوای بری رو تخت پات به لبه تخت گیر می كنه و
می افتی سرت می خوره به پایه تخت و درجا میمیری.
تیر :
ازدواج موفقی خواهی داشت و در تمام دوران زناشویی بمعنای كامل كلمه زن
ذلیلی . تمامی كارهای خانه از قبیل پختن غذا و شستن ظرفها و جاروب زدن خانه
و شستن لباس بچه ها با تو هستش . خانومت همیشه با شیلنگ تو رو كتك می زنه .
اگه غذایی كه می پزی بد مزه باشه زنت قابلمه رو به فرقت می كوبه .
مرداد : احتمالاً
بختتو بستن به خواستگاری هر دختری كه میری به هفته نكشیده یه خواستگار
عالی واسش میاد و عروس میشه . كم كم معروف میشی به بخت گشای دخترای ترشیده .
شهریور :
یه شب كه داری با موتورت میری خیابون گردی تو یك خیابون تاریك میبینی یك
ماشین با شدت به یك دختره می زنه و فرار می كنی . سریع مثل قهرمانان فیلمای
هندی میپری دختره رو بغل می كنی و می بری به بیمارستان و خلاصه نجاتش می
دی اما دختره به كما رفته و پلیسا هم فكر می كنن تو باهاش تصادف كردی و
میگیرن زندانت می كنن . بعد از 3 ماه دختره بهوش میاد و میگه تو چه فداكاری
كردی و پدر و مادرش میان تو رو آزاد می كنن . بابای دختره یك كارخونه دار
میلیاردره و میگه پسرم خیلی ازت خوشم میاد و دوست دارم دومادم بشی و خلاصه
دوماد میشی و تا آخر عمر فقط می خوری و می خوبی و سفر خارج میری.
مهر :
عاشق دختری میشی كه فكر می كنی اونم تورو خیلی دوست داره و بعد از یك
دوران عاشقی سخت بالاخره به خودت جرات میدی و میری خواستگاری دختره اما
دختره یك سیلی آبدار می زنه تو گوشت و میگه بی ناموس من تو رو مثل داداشم
دوست داشتم اما تو سو استفاده كردی و تو تا آخر عمر دیگه ازدواج نمی كنی.
آبان :
چپ و راست واست دوست دختر ردیف میشه و همیشه 30 - 40 تا دوست دختره آن
لاین داری و 50 - 60 تا هم آف لاین . همه عاشقتن و می خوان زنت بشن اما تو
اصلاً علاقه ای به ازدواج نداری و سرانجام در سن 35 سالگی به علت مصرف زیاد
دوست دختر سكته می كنی و میمیری.
آذر :
سه بار ازدواج می كنی و از هر زنت صاحب 9 فرزند میشوی . همه زنهات تو رو
از خودشون بیشتر دوست دارن و همیشه بهت میگن سرورم اگه چیزی میل دارین
واستون بیارم. هر سه زنت تو یك خونه در كنار هم زندگی می كنن و اصلاً باهم
مشكلی ندارن . كار بیرون از خانه هم انجام نمی دی فقط سرماه به سرماه میری
پول یارانه ات رو میگیری (فكر كنم 31 نفر هستین هر كدوم 45 هزار تومان اوه
چقدر میشه) كلاً آدم خوشبختی هستی .
دی : میری
خواستگاری دختر همسایه تون و با هم نامزد میشین بعد از شش ماه دختره مریض
میشه و كم كم كور میشه اما تو بخاطر پیمانی كه با او بستی باهاش ازدواج می
كنی و سالها با هم زندگی می كنین .
بهمن :
با دختره مورد علاقه ات نامزد میشین و بعد از 3 سال دوران نامزدی شیرین
موقع عروسی سر سفره عقد عاقد سه بار از دختره می پرسه آیا حاضره زن تو بشه و
اون میگه نه .
اسفند :
یك روز اتفاقی چشمت به پیر زن همسایه می افته و ناخودآگاه عاشقش میشی و
موضوع رو به مامانت میگی اما اونا مخالفت می كنن و میگن این سن مامان
بزرگتو داره اما تو میگی مهم عشق و تفاهمه كه ما داریم سن و سال كه مهم
نیست و با مخالفت شدید پدر و مادر با هم ازدواج می كنین اما شب عروسی عروس
از شدت خوشحالی سكته می کنه و میمره
عشق یعنی
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 14:41 شماره پست: 111
عشق بیداد من
باختن یعنی لحظه عشق
جان سرزمین یعنی یعنی
زندگی پاک من عشق لیلی و
قمار مجنون
در عشق یعنی ... شدن
ساختن عشق
دل صفا یعنی
کلبه وامق و
یعنی عذرا
عشق شدن
من عشق
فردای یعنی
کودک مسجد
یعنی الاقصی
عشق من
عشق آمیختن افروختن
یعنی به هم عشق سوختن
چشمهای یکجا یعنی کردن
پر ز و غم دردهای گریه
خون/ درد بیشمار
عشق من
یعنی الاسرار
کلبه مخزن
اسرار یعنی
زندگی مردان
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 14:3 شماره پست: 108
شش سال اوّل زندگی:
• گريه نكن
• شيطونی نكن
• دست تو دماغت نكن
• تو شلوارت پیپی نكن
• مامانت رو اذیت نكن
• روی ديوار نقاشی نكن
• انگشتت رو تو پريز برق نكن
• دمپايی بابا رو پات نكن
• به خورشيد نگاه نكن
• شبها تو جات جيش نكن
• تو كمد مامان فضولی نكن
• با اون پسر بیتربيته بازی نكن
• اسباببازیها رو تو دهنت نكن
• زير دامن شمسی خانوم رو نگاه نكن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نكن
۲- دوره ی دبستان:
• موقع رفتن به مدرسه دير نكن
• پات رو تو جاميزی نكن
• ورقهای دفترت رو پاره نكن
• مدادت رو تو دهنت نكن
• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نكن
• تخته پاككن رو خيس نكن
• حياط مدرسه رو كثيف نكن
• با دخترها شمسی خانوم «دكتربازی» نكن
• دست تو كيف بغل دستيت نكن
• تختهسياه رو خطخطی نكن
• گچ رو پرت نكن
• تو راهرو سر و صدا نكن
• تو كلاس پچپچ نكن
• ATARI بازی نكن
۳- دوره ی راهنمايی:
• ترقه بازی نكن
• SEGA بازی نكن
• جاهای بدبد فيلمها رو نگاه نكن
• موقع برگشتن از مدرسه دير نكن
• تو كوچه فوتبال بازی نكن
• دست تو جيب بابات نكن
• با مامانت كلكل نكن
• تو كلاس صحبت نكن
• بعد از ظهر سر و صدا نكن
• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نكن
• اتاقت رو شلوغ نكن
• روی ميز بابات كتابهات رو ولو نكن
• عكس لختی تماشا نكن
• با بچّههای بیادب رفت و آمد نكن
• جر و بحث نكن
۴- دوره ی دبيرستان:
• با كامپيوتر بازی نكن
• تو حموم معطل نكن
• تقلب نكن
• با دوستات موتورسواری نكن
• عصرها دير نكن
• با دختر شمسی خانوم صحبت نكن
• با بابات دعوا نكن
• تو كلاس معلمتون رو مسخره نكن
• تو خيابون دنبال دخترها نكن
• مردمآزاری نكن
• نصف شب سر و صدا نكن
• فيلم سوپر نگاه نكن
• وقتت رو با مجله تلف نكن
• چشمچرونی نكن
۵- دوره ی دانشگاه:
• رشتهای رو كه دوست داری انتخاب نكن
• ۲۴ ساعته چت نكن
• سر كلاس درس غيبت نكن
• با دختر شمسیخانوم دل و قلوه رد و بدل نكن
• خيابونها رو متر نكن
• تو سياست دخالت نكن
• با دخترهای مردم هر كاری دلت خواست نكن
• شب برای شام دير نكن
• با مأمور پليس كلكل نكن
• چراغ قرمز رو عشقی رد نكن
• موبايلت رو Reject نكن
• حذف پزشكی نكن
• آستين كوتاه تنت نكن
• همه رو دودره نكن
۶- دوره ی سربازی:
• موهات رو بلند نكن
• روت رو زياد نكن
• از اوامر سرپيچی نكن
• فرار نكن
• با اسلحه شوخی نكن
• غيبت نكن
• به آينده فكر نكن
• درگيری ايجاد نكن
• به فرمانده بیاحترامی نكن
• غير از خدمت به هيچ چيز ديگری فكر نكن
• با رئيس عقيدتی جر و بحث نكن
• اعتراض نكن
• با دختر شمسی خانوم نامهنگاری نكن
• از تلف شدن وقتت ناله نكن
• از آشپزخونه دزدی نكن
۷- دوره ی شوهر بودن:
• با زنت شوخی نكن
• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقايسه نكن
• به زنت خيانت نكن
• با دوستانت الواتی نكن
• تو Orkut خودت رو Single معرفی نكن
• به زنهای ديگه نگاه نكن
• موبايلت رو قايم نكن
• از عكسهای قبل از ازدواجت نگهداری نكن
• پولت رو خرج دوستات نكن
• رفتار دوران مجردی رو تكرار نكن
• غير از زندگی مشترك به هيچ چيز فكر نكن
• ريسك نكن
• بدون اجازهء زنت هيچ كاری نكن
۸- دوره ی پدر بودن:
• بچه رو تنبيه نكن
• به بچه بیتوجهی نكن
• بچهت رو با بچههای ديگه مقايسه نكن
• به بچه توهين نكن
• بچه رو از بازی منع نكن
• بچهت رو به كتك زدن بچهء دختر شمسی خانوم تشويق نكن
• با بچه كلكل نكن
• بچه رو محدود نكن
• بچه رو از جنس مخالف دور نكن
• به مادر بچه بیتوجهی نكن
• بچه رو به هيچ چيز مجبور نكن
• آزادی بچه رو محدود نكن
• به حلالزاده بودن بچه شك نكن
• از خواستهای بچه چشمپوشی نكن
۹- دوره ی پيری:
• برای بچههات مزاحمت ايجاد نكن
• نوههات رو لوس نكن
• با پيرزنهای ديگه معاشرت نكن
• به خاطراتت فكر نكن
• پولت رو خرج نكن
• هوس جوونی نكن
• غير از آخرتت به هيچ چيز فكر نكن
• با زنت بیوفايی نكن
• از رفتن به خانهء سالمندان احساس نارضايتی نكن
• لباس شاد تنت نكن
• به بيوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نكن
• تو وصيتنامه، هيچكس رو فراموش نكن
• از گذشته ناله نكن
• به هر كی رسيدی، نصيحت نكن
• به آينده فكر نكن
۱۰- دوره ی پس از مرگ !
• حالا ديگه دورهء نكن تموم شد! حالا هر كاری دلت میخواد بكن...
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...بكن
• ...ولی فقط با روح دختر شمسی خانوم كاری نكن!!
اي انسان !
اگر نميتواني اقيانوس باشي دريا باش
اگر نه رود خانه باش
اگر نميتواني جويبار باش
دختر تو 18 سالگی هلو
28 البالو
38 زرد الو
48شفتالو
58خرمالو
پسرا تو 18سالگي بزغاله
28 نخاله
38 چاغاله
48عمله
58 تاپاله
68مچاله
ودر اخر78 زباله
اين
عنصر اكثرا در طبيعت به صورت آزاد و علاف يافت ميشود! ارزان بودن اين عنصر
به درصد فراواني زياد آن برميگردد.اين عنصر گاهي به صورت يك تركيب با ماده
اي چون سولفيد حسادت و سولفات روي (از نوع سنگ پاي يافت شده در معادن
قزوين) در خيابان يافت مي گردد.اين عنصر به علت واكنش پذيري زياد همواره
بايد زير نظر نگهداري شود .براي
تهيه اين عنصر بايد واكنشهاي شيميايي پيچيده اي را متحمل شد ! ابتدا
مقداري اكسيد اسكناس و نيترات زوريم شش ظرفيتي را در مقداري سنگ پاي قزوين
حل كرده و پس از مدتي گاز ادعا و سولفور قپي از آن متصاعد ميشود در نتيجه
به صورت رسوب روي ديواره ي سنگ پا باقي ميماند .
البته از دمپايي و وردنه هم ميتوان به عنوان كاتاليزور استفاده كرد.
خواص شيميايي اين عنصر:
بعضي
از انواع اين عنصر بسيار زشت و بدتركيب بوده و ميل شديدي براي تركيب شدن
با نيترات ژل و سولفونات روغن كله پاچه دارند كه پس از واكنش با اين مواد
نسبتا قابل تحمل ميشوند.
نوعي
ديگر از اين عنصر به علت اندكي ته چهره و آب اسكنيژه پيوند محكمي با خورده
شيشه ميدهد و داراي خاصيت موزيگري و همسر آزاري شديدي هستند كه براي خالص
كردن اين عنصر كافي ست كه آن را در يك سيستم سر بسته مثل آشپزخانه قرار داد
و با استات قابلمه مخلوط نمود .
خواص فيزيكي:
از جنس بسيار سخت و خشن ميباشد و به سرعت تحت تاثير محيط و ناز و عشوه قرار ميگيرد و از خود بيخود ميشود.
براي
ذوب اين عنصر ميتوان از ناز سوزآور به كمك لبخند 2 درصد وزني- نازي
استفاده كرد.اين عنصر ميل تركيبي شديدي با عنصر زن دارد ولي به علت
الكترونگاتيوي كم عنصر زن به تركيب به صورت ضايع تبخير ميشود و مشغول
التماس الكترون از عنصر زن ميشود.
دماي
جوش اين عنصر بسيار پايين بوده و به سرعت به جوش مي آيد كه براي جلوگيري
از اين جوشش ميتوان از يك چمدان و يك اردنگي استفاده نمود و عنصر مورد نظر
را به طبيعت پرتاب نمود .
نكته1: براي از بين بردن چربي - نرمي و نيش حاصل از زبان عنصر ميتوان از گوشمالي به عنوان حلال استفاده كرد .
نكته
ي كنكوري2: در صورت كمبود امكانات آزمايشگاهي از قبيل دمپايي و وردنه
ميتوان از حرارت 1500 درجه جيغ فرابنفش استفاده كرد كه در اين صورت رسوب به
صورت موش درآمده و داراي قابليت مفتول شدن هم ميباشد!
نكته3:براي اطمينان از كم شدن خورده شيشه و سولفات روي در اين عنصر ميتوان تا 3 بار آن را با كابل برق100ولت الكتروليز نمود.
نكته
ي 100 درصد كنكوري: به علت وجود كربنات هوش و اندكي اكسي شيطنت در عنصر زن
عنصر مرد مجددا به صورت هويج رسوب ميكند و از آن بخار يار و مي و عشق و
عاشقي متصاعد ميشود كه البته به محض يك برخورد موثر ديگر با عنصر زن ديگري
به سرعت با آن هم الكترون شده و قضيه ي مي و يار و ... به صورت o2 ازاد می شود
کتابي
امده است که خداوند مردان را افريد براي نشان دادن قدرتش اما اين با عقل
اصلآ جور در نمي ايد چون مردان هيچ قدرتي ندارند مخصوصآ در برابر اسلحه ي
زنانه.
بعضي پسرا براي اين که نشان دهند هنرمند هستند موهاي خود را تا منتها اليه شانه ها يا کمر خود بلند ميکنند
ديگر
از ان هيکل و شکم مردان قديم خبري نيست چون تمامي پسران به باشگاه بدنسازي
ميروند و هر کدام به جاي وانت پيکان که با ان کار کنند اسبي دارند که
سوارش ميشوند و موهاي خود را بر باد ميدهند.
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
ناز بنياد مکن تا مکني بنيادم
پس
اين بر ما واضح و مبرهن است که وجود پسران آيه و قدرت خداوندي نيست پس اين
سوال بر همگان به وجود ميايد که اين موجودات جرا زنده هستند و همچنان نفس
ميکشند؟؟؟
ايا اين همآن خشم و غضب خدا نيست؟
ايا اين همان عذاب الهي نيست؟
چه عذابي از اين بالاتر که پسري به دختري بگويد دوست دارم؟
اين همانند اني است که عزراييل به فردي لبخند بزند و بگويد عزيزم بيا بغلم.
خبر جديد:
طبق
امار گرفته شده به نتيجه رسيده ايم که اکثر دختراني که والدينشان نفرينشان
ميکنند و به قول معروف اق والدين ميشوند دچار اين گونه عذابهاي الهي
ميشوند .
اخطار:*
به تمامي دختران توصيه ميشود هر گاه به همچين
موجودي برخورد کرديد ميتوانيد از کلمه ي « بسم الله الرحمن الرحيم »استفاده
کنيد چون انها ميپرند.
به اميد روزي که خداوند به تمام عذابهايش خاتمه دهد و در رحمت( زيبا دختران گل عسل طلا ) خود را به روي بندگانشدبگشايد.
امين يا رب العالمين
الهــــی! به مــــــردان در خانه ات!
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 13:45 شماره پست: 103
الهــــی! به مــــــردان در خانه ات!
به آن زن ذلیلان فـــــرزانــــــه ات!
به آنانکه با امـــــر "روحی فداک"!
نشینند وسبـــــــــــــزی نمایند پاک!
به آنانکه از بیـــــــخ وبن زی ذیند!
شب وروز با امــــــر زن می زیند!
به آنانکه مرعــــــــــوب مادر زنند!
ز اخلاق نیکـــــــــوش دم می زنند!
به آن شیــــــــــــر مردان با پیشبند!
که در ظـــرف شستن به تاب وتبند!
به آنانکه در بچّــــــــــه داری تکند!
یلان عوض کــــــــــــردن پوشکند!
به آنانکه بی امــــــــــــر واذن عیال
نیاید در از جیبشان یک ریــــــــال!
به آنانکه با ذوق وشــــــــــوق تمـام
به مادر زن خود بگویند: مـــام (!)
به آنانکه دارند بــــا افتخـــــــــــــار
نشان ایزو...نه!"زی ذی نه هزار"!
به آنانکه دامـــــــن رفــو می کنند!
ز بعد رفــــــــویش اُتـــو می کنند!
به آنانکه درگیــــر ســــوزن نخند!
گرفتـــــــــــار پخت و پز مطبخند!
به آن قرمــــــــه سبزی پزان قدر!
به آن مادران به ظاهــــــــــر پدر(!)
الهـــــــــی! به آه دل زن ذلیــــــل!
به آن اشک چشمان "ممّد سبیل"(!)
به تنهای مردان که از لنگـــه کفش
چو جیــــــــغ عیالاتشان شد بنفش!
:که مارا بر این عهـــد کن استوار!
از این زن ذلیلی مکن برکنـــــــار!
به زی ذی جماعت نما لطف خاص!
نفرما از این یوغ مــــــارا خلاص
درس خوندن پسر ها
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 13:40 شماره پست: 101
درس خوندن پسر ها
يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ... يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون. همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده . خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي
چرا خدا مردها را آفرید؟
1. هدف خاصی نبود
2. گِل اضافه مونده بود
3. نسخه آزمایشی بود
4. اصلا کار خدا نبود
چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1. از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2. مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3. وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4. حالا چه عجله ایه؟
اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1. چیز خاصی نمی آفرید
2. پیراشکی
3. خروس دریایی
4. فضای خالی
اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1. مگه قراره اتفاقی بیافته
2. خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3. اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4. یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر
چه وقت مردها عاشق می شوند؟
1. چه وقت مردها عاشق نمی شوند!
2. هر وقت مامانشون بگه
3. چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4. یک روز از همین روزا !
مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1. در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2. جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
3. بستگی تام و تمام به میزان تستسترون دارد.
4. رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.
مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1. فنر با ثابت بالا
2. پارچه استرچ
3. یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4. کش تیرو کمان
مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟
1. هر شب
2. هر وقت که خدا بخواد
3. هر وقت تستسترون بگه
4. سیکل خاصی ندارند
مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟
1. اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2. تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!
3. به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4. می رن کلاس آمادگی جسمانی!!
وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1. چیزی نمی گن چون وقت عمله
2. وقت نمی کنن چیزی بگن
3. اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون بازمیشه
4. در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن
مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1. با دست
2. با تور
3. با چنگول
4. با زبون
معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1. هر که پیش آمد خوش آمد
2. به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3. ده بیست سی چهل
4. به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد
زن باید خوشگل باشه برنز و کمی داف !
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 13:32 شماره پست: 99
نمی دانم چقدر اهل ماهواره و دیدن شبکه های آن هستید اما
اگر گه گداری سری به آن می زنید حتما تبلیغات آن را هم دیده اید تبلیغاتی
که به شما این تصوررا می دهد که تمام مردم ایران آدم های چاق و کچل و البته
دارای ناتوانی جنسی هستند. با این وجود نمی دانم چرا دست بردار این الگو برداری
نیستیم و این روزها کمتر خانمی است که فکر نکند چاق است و از اندامش یا فرم
بدنش راضی باشد و به محض صحبت در باره اضافه وزن حتی از کسانی که به نظر
چاق نمی آیند این جمله را می شنوید که من خیلی چاقم !به عبارتی همه دچار
توهم چاقی شده ایم.
چندین سال پیش سازمان بهداشت جهانی کمپانی های مد و
مانکن ها را مجبور کرد تا به طور متوسط 5کیلو گرم به وزنشان اضافه کنند چرا
که بسیاری از دختران در کشورهای مختلف جهان یا این الگو دچار سوتغذیه شده
بودند اما بازهم چاره ساز نبود دختر های ناراضی از خود که بدون در نظر
گرفتن تفاوت های ژنتیکی می خواهند شبیه مدل های باشند که به آن ها به عنوان
الگو نشان داده داده می شود.بدون آن که در نظر بگیرند که نژادهای مختلف
ویژگی های مختلف دارند و نباید انتظار داشت یک دختر هندی شبیه و هم هیکل
دختر نروژی باشد .
من واقعا چاقم
قبول کنید که توهم چاقی توهم آزار دهنده ای است ،و
بی تردید این بزرگترین سئوالی است که بسیاری از ما جلوی آیینه از خودمان می
پرسیم ،اما واقعا معیار و ملاک چاقی جز تصور خودمان یا مقایسه با هنرپیشه
های هالییودی چیست؟
معیار زیبایی و حتی چاقی در دوران های مختلف متفاوت
بوده است همانطور که پیش از این ها و در زمان قاجار که شما هم حتما چند
عکسی از زنان اندرونی ناصرالدین شاه دیده اید چاقی ملاک زیبایی بوده است و
حتی زمانی همانطور که در نقاشیها آن دوران می بینیم در اروپا داشتن شکم
برای خانم ها جزوه معیار های زیبایی محسوب می شد . و معمولا پوست روشن و
چاقی نشانی از خانواده اشرافی بوده است چون معمولا زنان خانواده های فرودست
به دلیل کار در مزارع آفتاب سوخته و لاغر بودند.
پیش از این ساده ترین
روش محاسبه چاقی کم کردن 100 از قد آقایان و 110 از قد خانم ها بود برای
مثال اگر شما آقای با قد 180 بودید وزن 80 کیلو و اگر خانمی با قد 170
بودید وزن 60 کیلو را برای شما مناسب می دانستند که البته برای خانم ها در
ازای هر بارداری 2:5 کیلو به این وزن اضافه می کردند .
اما بهترین و
جدیدترین ملاک تعیین شاخص توده بدنی و یا bmiاست.این شاخص از تقسیم وزن بر
اساس کیلو گرم بر مجذور قد بر اساس متر بدست می آید که وقتی بین 18.5 تا
24.9 باشد به این معنا است که شماهیچ اضافه وزنی ندارید .
بین 25 تا
29.9 به این معناست که شما اضافه وزن دارید اما چاق نیستید و البته بالاتر
از 30 به این معناست که دیگر شما را باید جزوه افراد چاق محسوب کرد و دیگر
هیچ توهمی در کار نیست !و البته بالای 40 هم که دیگر چاقی مفرط محسوب می
شود .
افراد بین 25 تا 30 را می توان تپل نامید و اگر در این دسته هستید
(که اکثر خانم های ایرانی در این دسته قرار می گیرند)لازم نیست مدام به
فکر رژیم باشید فقط کافی است کمی از غذایتان کم کنید و مقداری هم تحرکتان
را زیاد کنید .
و باور کنید داشتن کمی اضافه وزن بسیار بهتر از این است که شما دختری با تفکرات وسواس گونه لاغری یا "آنورکسیا "تربیت کنید
بکش و لاغرم کن
آنورکسیا بیماری است بیماری خطرناکی که در کمین
دخترانی است که مادران آن هااز کودکی اهمیت برخورداری از اندام متناسب را
به گونه ای افراطی تعقیب و البته به فرزندان دختر خود یادآوری می کنند.
وزیاده
روی و افراط باعث می شود که تعداد بسیار زیادی از دختران ، اعتماد به نفس
خود را از دست بدهند و همواره حس کنند که چاق هستند، حتی به رغم برخورداری
از وزن و اندامی متناسب.
زنانی که به این بیماری مبتلا هستند احساس زشتی
می کنند، عزت نفس ندارند و از غذا خوردن بیزار و در هراس هستند. معمولاً
این گونه بیماران تمایلی به غذا خوردن در حضور دیگران ندارند. بعضی از آنان
در طول روز چندین بار خود را وزن می کنند و با وسواسی بس افراطی حس می
کنند که باید لاغرتر باشند و به همین دلیل ساعات طولانی گرسنگی را تحمل می
کنند.
درست است که باید بپذیریم که معیار ای زیبایی و اندام ایده آل
تغییر کرده است درست است که باید بپذیریم که دیگر حتی شعر های فولکلوریک ما
هم دارند رنگ می بازند و دیگر کم کم باید به جای شعرهای مثل زن باید خوشگل
باشه ،سفید و کمی چاق بخوانیم زن باید خوشگل باشه برنز و کمی داف ! اما با
این وجود نباید فراموش کنیم که معیار های که بسیاری اوقات از آن ها پیروی
می کنیم و جامعه را مثل موجی یا بهتر بگوییم سونامی تحت تاثیر قرار می دهند
ملاک های منطقی و قابل اعتمادی نیستند ،ملاک های که مثل همین شعر که ممکن
است چند سال دیگرچندان کارایی نداشته باشد.
لباس های نامریی زنانه به زودی حراج می شود.
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 13:28 شماره پست: 97
درست دیدید و خوانده اید.
آری متاسفانه لباس های نامریی زنانه به زودی حراج می شود.
لباس هایی که فقط اسم لباس را یدک می کشند.
حتما باور نمی کنید.
حق دارید.
هرچندکه باورش سخت وبسیار تلخ است اما واقعیت دارد.
منبع خبر بسیار موثق و مطمئن است.
این خبر را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در وصف زنان آخرالزمان بیان نمود و فرمود:
ونساء کاسیات عاریات :زنان آخرالزمان عریانِ پوشیده اند.
زنانی پوشیده از لباس ولی در عین حال لخت و عریانند.
شاید باور نکنید این پوشش در زمان ما رخ دهد و ما شاهد این واقع تلخ باشیم.
اما برای اینکه این هشدار را جدی بگیریم و بتوانیم باور کنیم باید خاطرات چند سال گذشته جامعه را مرور کنیم.
چند
سال پیش کسی باورش نمی شد زنان و دختران این جامعه با مانتوهایی تنگ و بدن
نما ظاهر شوند و اگر کسی به این شکل در کوچه و بازار ظاهر می گشت زنان با
حیاء و مردان غیرتمند این شهر و دیار، بدون درنگ تذکر داده و برخوردی مناسب
نموده و صدای اعتراض خود را به گوش مردم و مسئولیین جامعه می رساندند.
آخر کسی تاب تحمل این بی حیایی را نداشت.
اما امروز چه؟
روزهای
نخست ، این شلوارها ضخیم و با رنگ های تیره به بازار عرضه شد، امامردم، چه
زنان و چه مردان، وقتی به آن عادت کرده و زشتی و قیاحت آن از نظرشان
افتاد، روز به روز نازک تر شد و رنگ های جذاب تر و تحریک کننده تری به خود
گرفتند، طوری که انگار صاحبانشان خود را رنگ کرده و بیرون آمده اند.
اگر به این روند به دقت توجه کنیم به این نتیجه می رسیم که باهزاران
تاسف و افسوس به این زودی ها، این شلوارها با رنگ هایی بدن نما و با چنان
ظرافتی به بازار عرضه می شوند که تشخیص آن از پوست بدن ممکن و میسور نباشد.
بعدش هم وقتی خیالشان راحت شد که کسی مانع این اعمال وقیحانه آنها نخواهد شد از خیر آن چند مثقال لباس هم خواهند گذشت.
اتفاقی که متاسفانه در برخی ...
آنقدر جسمت را برایم برهنه کردی
که یادم رفت روح عریانت چه شکلی بود !
آنقدر سعی کردی برجستگی های بدنت را نشانم بدهی
که وقت نشد یادت بیاورم که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی !
بیـــــا و تمامش کن ، خودت را به یاد بیاور
چـــادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب
اگر ممانعت نکنی
فرشته های مهربان با دستهای لطیفشان
این لباس های کثیف دنیا را از تن روحت در می آورند ...
آنجاست که لطافت عشق را لمس می کنی
آنجاست که می فهمی خدا مهربان تر از آن است که قصد اذیت کردن مارا داشته باشد !
لذت لمس لطافت ایمان را از دلت دریغ نکن ...
چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب...
این که زن بااشی.......اما
+ نوشته شده در شنبه دهم فروردین 1392 ساعت 13:25 شماره پست: 95
اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد
اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی
اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی
اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی
ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی
اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو
در پوشش بودن های تو
ارزشی قائل نباشند
اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که
همکارت
، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و
تمرکزش بهم نریزد ؛ اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی پایت
گران هم تمام شود ؛
همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا
« دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند
ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند
پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن !
طوری که هیچ چشم و ابرویی
ناز و کرشمه ای
پول و مکنتی
نتواند جایگزین آن شود ! »
این قدرت نامرئی را دست کم نگیرید.
ایمانتان را طوری از شما میگیرد که روحتان هم خبر دار نمیشود.
به ایمان و اعتقاد محکم خود مغرور نشوید، ماهواره، چراغ خاموش اثر میکند!
فریب این غول تک چشم بی شاخ و دم را نخورید!
فرزندان خود را با دست خود به هلاکت نکشانید!
آزادی ماهواره برای فرزندان، یعنی سوختن آنها در آتش عذاب ابدی!
به خود و فرزندانتان رحم کنید!
حدس تلخ خواستگاری
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 23:32 شماره پست: 93
نه زنگی ، نه حرفی ، نه یادگاریتو نکنه رفتی به خواستگاری
توی خیابون بی صدا می خنده ؟
یقین دارم که شبیه سپیدس
تو صورتش یه چیزی مثل نوره ؟
اخلاق و رفتارش چی ؟ مهربونه ؟
چقدر دوس داری تبت شدیده ؟
اون چی ، مثل نو شده بی قرارت ؟
راستی مژش چی ؟ خیلی بر می گرده ؟
همونه که تو رو دیوونه کرده ؟
راستی موهاش چه رنگیه ؟ طلایی ؟
یا رنگی مثل رنگ بی وفایی ؟
قدش به قدت می خوره عزیزم ؟
بردارم اسفند براتون بریزم ؟
خب عزیزم منو خبر می کردی
با گریه هام گلویی تر می کردی
ترسیدی من آه بکشم یا نفرین ؟
رد شه همون دقیقه مرغ آمین
من تو رو نفرینت کنم ؟ نمیشه
هنوز دوست دارم مث همیشه
تازه اگه دعاها مستجاب بود
قصه ی ما حالا توی کتاب بود
پلکای سرخ و خیسم
به جای اون منو پیشت می شوندن
این آرزو توی دلم می مونه
بازم نامه میدم باسطر قرمز
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 23:29 شماره پست: 91
{من با تو هرگز}
سلام ای بی وفا ای بی ترحم
سلام ای خنجر حرفای مردم
سلام ای اشنا بارنگ خونم
سلام ای دشمن زیبای جونم
بازم نامه میدم باسطر قرمز
اخه این بارشده من باتو هرگز
نمیخوام حتی حالتو حتی بدونم
تعجب میکنی اره همونم
همونی که زمونی قلبشو باخت
همون که ازتو یک بت یک خدا ساخت
همونی که برات هرلحظه میمرد
که ذکر نامتو بی جون نمیبرد
همونم که میگفتم نازنینم
بمیرم امااشکاتو نبینم
همون که دست تو مهرلباش بود
اگه زانو نمیزد غم باهاش بود
حالا اروم نشستم روی زانوم
ولی دیگه گذشت اون حرفا خانوم
تعجب میکنی اره عجیبه
میخوام دورشم ازت خیلی غریبه
خیال کردی همیشه زیر پاتم؟
بااین نامردمیت بازم باهاتم؟
برات کافی نبود حتی جوونیم
تموم شد اره گم شد مهربونیم
دیگه هرچی کشیدم بسه دختر
نمیبینیم همو این خوبه بهتر
دیگه بسه برام هرچی کشیدم
فریبی بود که من ازتو ندیدم؟
دروغی هست نگفته مونده باشه؟
کسی هست توخیال تو نباشه ؟
عجب حتی دریغ ازیک محبت
دریغ ازیک سرسوزن صداقت
دریغ از یک نگاه عاشقونه
دریغ ازیک سلام بی بهونه
نه نفرینت چرا این رسم ما نیست
اگر چه این چیزا درد شما نیست
گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟
چیه توهین به ذات محترم شد؟
دیگه کوتاه کنم بایک خدافظ
که عشق مارسید به سد هرگز
يک نفر امد قرارم را گرفت
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:42 شماره پست: 89
يک نفر امد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود ، حيف
باد پائيزي بهارم را گرفت
اعتباري داشتم در پيش عشق
با نگاهي ، اعتبارم را گرفت
عشق يا چيزي شبيه عشق بود
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
من از دلتنگی شبها گریزانم
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:39 شماره پست: 87
من از دلتنگی شبها گریزانمکاش میشد تمامش را یکجا بسوزانممن از این لحضه ها دلگیره دلگیرمهمه تکرار دلتنگی ، من از دنیایمان سیرمهمه بغض فراوانم ، همه ابر بهارانمکنار خاطرات تو ،پر از خیسی بارانممن از با تو نبودن ها از جدایی ، از ندیدن ها چه بی تابماز آن گرمی خورشیدم ،نماده در تب و تابمدیگر هم رنگ مهتابم ، دیگر هم رنگ مثل آبم
وقـتـے حـس ميكنم
جايــے در ايــن كره ے خاكے . .
تــو نفـس ميكشـے و مـن ...
از هــمان نفـس هايتـــ ،،، نفـس ميكشم آرام مــي شوم !
تـو بــاش !!!
من حرفهای زیادی برای گفتن دارم!
چشم هایم را ورق بزن
حرف های ناگفته ام را خودت بخوان...
وقتى که میگى : “دیگه برای همیشه فراموشش کردى”
و هیچ احتیاجى بهش ندارى
و تمام بد و بیراه های دنیا رو نصیبش میکنى …
دقیقا همون زمانیه که :
بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده …
به جون تو .........
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:30 شماره پست: 79
به جون تو .........
دیگه نفس نمونده واسه من
نرو تو هم دیگه دلم رو نشکن
دلم جلوی چشات داره میمیره....
دوباره شب، دوباره تپش این دل بیقرارم
دوباره سایه حرف های تو که روی این دیوار روبرو می افتد
دلم میخواهد دیوارها پنجره شوند
و من تو را در میان چشم هایم بنشانم
دوباره شب، دوباره تنهایی ، دوباره یاد تو
که این دل بیقرار را بیدار نگه داشته است...
خدایا..
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:29 شماره پست: 77
خدا جون می گم خبر داری
شوخی شوخی داریم پیر میشیم ...
قرار نیست یکم ما رو به آرزوهامون برسونی ؟؟؟؟
اسارت....
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:28 شماره پست: 75
ماندن به پای کسی که دوستش داری..
قشـــــنگ ترین اسارت زندگی است!!!
عاشق اسمم میشوم وقتی تو صدایم
میکنی
آدمها کجان؟؟؟
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:25 شماره پست: 73
عجب روزگاریست... شیطان فریاد می زند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد. ..
عشق...
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 22:20 شماره پست: 71
عشق...
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟ پسر: آره عزیز دلم دختر: منتظرم میمونی؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند پسر: منتظرت میمونم عشقم دختر: خیلی دوستت دارم پسر: عاشقتم عزیزم ************ بعد
از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری
خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و
جویای او شد. پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی. دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت؟ پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟ دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد
صفای عشق
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 21:1 شماره پست: 69
دخترک
شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای
بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست
احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در
آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن
ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر
می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می
انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با
موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در
۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی
بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست
پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به
شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین
بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ
دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های
دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی
آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود.
در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو
ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال
فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته
ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و
پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس
با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده
است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در
مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون
آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در
بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش،
مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن
توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.
ده
سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه
شده و در حال ورشکسدگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را
آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی،
پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام
پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما
دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن
پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این
سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و
خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر
همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی
بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک
ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش،
پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن
را برای من نگهدارید
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.
مرد
هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک
ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره
چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این
را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .
از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .
از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .
از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.
ا
ز خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….دوستت دارم تا اخرین نفس عزیزم
داستانک
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 20:56 شماره پست: 67
زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در رختخواب نیست ، ربدشامبرش را میپوشد و به دنبال او به طبقه پایین میرود ، و شوهرش را در آشپزخانه نشسته میبیند که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده و در فکری عمیق فرو رفته بود . . .
وسوسه.......
چیزیه که همیشه میاد سراغت.حتی اگه باهاش برخورد قاطعی
کنی و اخراجش کنی از ذهنت یه جا میاد و یقتو میگیره.......میدونی
توسط کی میاد:
شیطان..........
یا بهتره بگم وسوسه نمایی دیگه از شیطانه....میاد سراغت در هر
لحظه از زندگیت که باشی و هر کجا که باشی آرومت نمیذاره.
البته تاکتیکش مشخصه.یه مدت ولت میکنه و میذاره به حال خودت باشی
تا تو مطمئن بشی از شرش خلاص شدی و بعد آروم آروم شروع میکنه
به نفوذ کردن....آروم آروم میاد و فکرت رو به کار میگیره و تو هم با خودت
میگی فقط یه بار دیگه....همین این دفعه و نتیجش این میشه که
وسوسه ای رو که اخراجش کرده بودی دوباره جون میگیره و شروع میکنه
به نطفه گذاری توی ذهنت.........
دلم برای شبای برفی تنگ شده.نه اینکه از بهار خوشم نیاد.نه اتفاقا
لذت میبرم از آستین کوتاه پوشیدن و باد بهاری و سرما در گرمای بهار
مخصوصا اردیبهشت بی نظیرش.ولی دلم یه شبه برفی میخواد تا از پشت
پنجره بشینم خیابون سفیدپوش رو ببینم و هوای روشن شب رو که
انقدر برف ازش باریده که خودش هم خسته شده ولی بازم باید بباره.
وسوسه ها تمومی ندارن.اصلی ترین تاکتیک شیطان برای به دام انداختن
دوباره ، وسوسست.....کاش میشد وسوسه ها رو برای همیشه بیرون
کرد و دیگه اسیرشون نشد..............
امروز حال عجیبی داشتم.یه اشتباه قدیمی رو باز هم تکرار کردم.هر چند
به خودم قول داده بودم قابل کنترل تر باشم و تکرارش نکنم ولی باز هم
تکرارش کردم و خیلی هم امیدوار نیستم که باز هم تکرارش نکنم!!!
دیوانگی غیر قابل کنترله و غ ق پ (غیر قابل پیش بینی)...........
کمی سیاست داشتم انقدر دیوانه نبودم..........
لحظه هایم
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین 1392 ساعت 20:55 شماره پست: 65
آیا درک می کنی که لحظه هایم٬ چگونه در سکوت و دلتنگی سپری می شود؟
حس می کنم اتاق می خواهد از درد تنهایی ام فرو بریزد٬ و مرا زیر این سکوت
اندوه باردفن کند.
می دانی٬ بی تو دیوار های این اتاق و پنجره های خاطراتم٬ دلگیر است .
می دانی٬ وقتی قرار نیست تو بیایی٬
آرزو می کنم خورشید هرگز طلوع نکند
آرزو می کنم دیگر پرندگان آوازی نخوانند
و آرزو می کنم تمام شقایق ها پژمرده شوند
غوطه ور در این سکوت هولناک با این افکار در هم و بر هم٬
ناگاه٬ احساس می کنم سالها از پی هم گذشته اند٬
و بعد از گذشت این سالها٬ بوی کهنگی تمام خاطراتم را پر کرده
اما هیچ کس تنهایی ام را درک نکرده است
نمی دانم٬ نمی دانم چه بگویم٬ چگونه بگویم!!؟...
رسم روزگاره :
کسي را که خيلي دوست داري،
زود از دست مي دهي پيش از آنکه خوب نگاهش کني. پيش از آنكه او را در آغوش
بگيري . پيش از آنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ، پيش از آنکه همه
لبخندهايت را به او نشان بدهي مثل پروانه اي زيبا، بال ميگيرد و دور مي شود
، و تو خيال ميكردي تا آخر دنيا مي توني هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا
كني .
رسم روزگاره :
کسي که از ديدنش سير نشده اي زود از دنياي تو ميرود ، بدون اينكه حتي ردي و نشوني از خودش در دنياي تو به جا بزاره .چه آرزوهايي با او نداشتي ، چه آينده ي زيبايي را با او مي ديدي، فرصت نشد كه فقط يك بار سرت را بر روي شانه هايش بزاري و گريه کنی.
رسم روزگاره :
وقتي از هر روزي بيشتر به او نياز داري ، وقتي هنوز خوشبختي را در كنار او حس نكردي ، وقتي هنوز ترانه هاي عاشقي را تا آخر با او نخوانده اي ، دركمال ناباوري مي بيني كه او را در کنارت نيست . چه فكر پوچي بود كه دست در دست او خنده کنان تا اوج آسمان خواهي رفت و او صورتت را پر از بوسه ميکند.
رسم روزگاره :
با خود گفتي اگر اين بار ببينمش دست او را مي گيرم ، خيلي محكم مي گيرم و نمي گذارم كه برود . او بايد براي هميشه پيشم بماند . دستي را گرفتي اما اين دست كيست كه خيلي سرده ؟ تو دست در دست تنهايي دادي . اون دست رهات نمي كنه !
رسم روزگاره :
او که ميرود ، براي هميشه هم مي رود .و آنقدر تنها مي شوي که حتي نام روزها را فراموش ميکني و گذشت زمان را احساس نمي كني ، از صداي تيك تيك ساعت بيزار مي شوي و با آنكه تنگ دل تو شكست اما ماهيش آزاد نشد.
راستی تو كه او را خيلي دوست داري: اگه هنوز باد شمعهایت را خاموش نکرده، اگه هنوز شمع بالهايت را نسوزانده ، اگه هنوز می توانی به او هديه اي ، شاخه گلي بدهي و پس قدر لحظه لحظه ي اين روزها را بدان . او را در آغوش بگير و تا فرصت داري به او بگو :
دوستت دارم
یه پسر خوب
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند 1391 ساعت 21:8 شماره پست: 37
- یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد۲ـ یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت ۱) ارشاد اسلامی۲) وزارت بهداشت۳) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و … باشد.
۳ـ یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود”مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد”..
۴ـ یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره.
۵ـ یه پسر خوب عکس الکساندرگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش.
۶ـ یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون..
۷ـ یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته.
۸ـ یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع ۳ متریِ هیچ خانمی نمیشینه.
۹ـ یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده.
۱۰ـ یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:”ساعت” چند” “کی میای” “کجا” “دیر نکنی یا..
۱۱ـ یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه.
۱۲ـ یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از ۱ به ۴ ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند.
۱۳ـ یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
۱۴ـ یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد.
۱۵ـ یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد.
۱۶ـ یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند.
۱۷ـ یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود.
۱۸ـ یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند.
۱۹ـ یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود.
۲۰ـ یک پسر خوب روزی ۱۰بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند.
۲۱ـ یک پسر خوب بیشتر از ۵ دقیقه در دستشوئی نمیماند .
۲۲ـ یک پسر خوب ۵ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند.
۲۳ـ یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد.
۲۴ـ یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند.
۲۵ـ یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر ۱۰۰۰ سالگی خود باشد.
۲۶ـ یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و … بگویند.
۲۷ـ یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد.
۲۸ـ یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد.
۲۹ـ یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس ۱۱۰ تماس حاصل می کند.
۳۰ـ یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد.
۳۱ـ یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند.
۳۲ـ یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به ۱۲ ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد.
۳۳ـ یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و۱ متر به بالا نمیپرد.
۳۴ـ یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه ۱ ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند.
۳۵ـ یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد.
۳۶ـ یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشیدنی های غیر مجاز از قبیل
ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند.
۳۷ـ یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل
درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی ۱۵ تا
۲۵ سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند.
سيرتکامل دختر خانمها
سن 14 سالگي : تا پارسال هر کي بهشون مي گفت چطوري؟ ميگفتن ... خوبم مرسي ... حالا ميگن مرسي خوبم
سن 15 سالگي : هر کي بهشون بگه سلام ... ميگن عليک سلام ... نقاشيشون بهتر ميشه » بتونه کاري و رنگ آميزي
سن 16 سالگي : يعني يه عاشق واقعيند ... فردا صبح هم ميخوان خودکشي کنن ... شوخي هم ندارن
سن 17 سالگي : نشستن و اشک مي ريزن ... بهشون بي وفايي شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگي : ديگه اصلا عشق بي عشق ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن
سن 19 سالگي : از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگي : نه , نه ... اون منو نمي خواست آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ... مي دونم
سن 21 سالگي : فقط سن 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگي : خوش تيپ باشه ، پولدار باشه ، تحصيلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چي نباشه
سن 23 سالگي : همهء خواستگارا رو رد مي کنن
سن 24 سالگي : زياد مهم نيست که چه ريختييه يا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه
سن 25 سالگي : اااااااه ، پس چرا ديگه هيچکي نمي ياد... هر کن ميخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگي : يه نفر مي ياد ، همين خوبه ، بله سن 27 سالگي : آخيش
سن 28 سالگي : کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي
چرا دختران دوست دارند جای پسران باشند
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند 1391 ساعت 20:36 شماره پست: 35
-دختر ها خيلي دوست دارند جاي پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جاي دختر ها باشند
امروز یه لحظه یاد شاعران گرانقدر افتادم گفتم منم یه کاری کرده باشم البته چند تا از دوستان گفتن اگه بری مسابقه اول میشیمنم که نمیخوام رو دست شاعران جدید و قدیم بشم
آخر يه روز تيک ميگيری ، لباسهای شيک ميگيری ، بابات را ميکنی کچل ، تا بينی رو کنی عمل ، با همراهت زنگ ميزنی ، عينک رنگ رنگ ميزنی ، اين دل و اون دل ميزنی ، هي به موهات ژل ميزنی ، جنس لباسات تريکو ، موزيک فقط از انريکو ، جوراب های فسقلکی ، روسری های الکی ، با اشوه های شُتری ، ميشينی پشت موتوری ، تو خيالت خيلي تکی ، فکر ميکنی با نمکی ، خوشی با اين تيپ خفن ، حالا قشنگی مثلا
سر يا جاي عقل است يا جاي مــو ،،، واسه همينه آقايان کمتر مو دارند و بعضی ها هم اصلا مو ندارند .... به نظر شما چرا اکثر سياستمدارها و پروفسور ها و پولدارها بي مو هستند ؟؟؟! جواب : واسه اينکه عقلشون بيشتر از باقيه کار ميکنه ،،، راستي چرا مُد شده دختر ها موهاشون را خيلي بلند ميگذارند
چرا دختران بیچاره می باشند؟
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند 1391 ساعت 20:27 شماره پست: 33
بيچاره دخترا اگه خوشکل باشن ميگن عجب جگريه ! اگه زشت باشن ميگن کي اينو مي گيره ! اگه تپل باشن مي گن چه گوشتيه ! اگر لاغر باشن ميگن چه مردنيه ! اگه مودبانه حرف بزنن ميکن چه لفظ قلم حرف مي زنه ! اگه رک و راست باشن ميگن چه بي حياست ! اگه يه خورده فکر کنن ميگن چقدر ناز مي کنه ! اگه سريع جواب بدن ميگن منتظر بود ! اگه تند راه برن ميگن داره ميره سر قرار ! اگه اروم راه برن ميگن اومده بيرون دور بزنه ول بگرده ! اگه با تلفن کارتي حرف بزنن مي گن با دوست پسرشه
دلتنگ وقتي يک دختر حرفي نميزندميليونها فکر در سرش مي گذرد
وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است
وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود
وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد
وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي
وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي
وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند
وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد
يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي
وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد
وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي
وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد
وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد
وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است
وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه
وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني
وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند
وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه "فوروارد" کرده
وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)
وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيستتو نيست
انگليسي:
زن شري است مورد نياز.
زن فقط يک چيز را پنهان نگاه ميدارد آنهم چيزي است که نميداند.
هلندي:
وقتي زن خوب در خانه باشد، خوشي از در و ديوار مي ريزد.(البته اين يكي جوك بود نه ضرب المثل)
فرانسوي:
كه يك آرزويت را بگو تا برآورده كنم
او گفت: عرض اقيانوس آرام را جاده بكشيد
ندا آمد كاري بس دشوار است مصالح بسيار ميخواهد و كارگر فراوان
آرزويي دگر كن
گفت: قدرتي خواهم تا زنها را بشناسم
ندا رسيد : جاده اي كه خواستي دو باند باشد يا چهار باند
ویژگی های کلی:این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوارشده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!
ترم
1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار
بسازید مخ آنها ERRORمیدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند
عمراً کسی را تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر
را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم
یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی
از این دختران برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به
چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد!} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می
روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به
پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و
با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها
سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!)
درفاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی
بگیرند!
ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار
نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو
این مملکت هستند! به مقداربسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل
جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند
اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و
کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه
میگیرند.
اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این
مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده
رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)
ترم 3 - به
معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می
شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت
نیست!!!سوژه خنده پیدامیکنند . همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه
میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی
بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به
پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم 4 – با
واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها
نازکمیشودوسیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها
به WC میروند!همیشه در دانشگاه از قسمتهای ''پر پسر'' عبور میکنند.شروع
میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی
در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس
میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – یالامخشو بزن دیگه چلمن!)شروع میکنن به نوشتن
جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدنهای
مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون
ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون
خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!)
در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟
ترم 5 –یکی از
این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند
بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سرکلاسها نمی روند و از دانشگاه
فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل
ترم یک میشوند( چون این دفعه
فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان
باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را
که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه
گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به
دلیل افزایشآرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از
مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BFشان در
تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم
کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!در جواب سلام شما
(بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق
میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)
ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!
ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!
ترم
8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها
را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونارو.......!)جای جایدانشگاه
برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در
به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم
پا می دهند.عضو
مارشال – مدرن میشوند و عکس امیر حجوانی را میبینند.(متوجه میشوند خداوند
چه علاقه بسیار زیادی به خلق گلابی دارد!! احتمالاًامیر جون همون گلابی
هستش که از پشت کامیون افتاده ..........!!!) به امیر حجوانی پیشنهاد دوستی
میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!
بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند.
ين
عنصر کمتر در طبيعت به صورت آزاد يافت مي شود و بيشتر به صورت يک ترکيب با
ماده اي چون انيدريد متبلور وسولفات خود بيني در منازل يافت مي گردد.
طرز تهيه:
براي
تهيه اين عنصر بايد مقداري اکسيد اسکناس و نيترات کاديلاک هشت ظرفيتي را
در يک ويلا مخلوط کرده و پس از مدتي گاز ناز و سولفور عشوه متصاعد مي شود
در نتيجه به صورت رسوب در ته ويلا باقي مي ماند.البته از زبان چرب و نرم هم
مي توان به صورت کاتاليزور استفاده کرد.
خواص شيميايي:
بعضي از
انواع اين ترکيب بسيار زشت و بد قيافه بوده و ميل شديدي براي ترکيب شدن با
نيترات پودر و سولفات ماتيک و اکسيد سرمه دارند که پس از ترکيب شدن با اين
مواد نسبتا قابل تحمل مي شوند.
بعضي از انواع اين عنصر نيز با خورده
شيشيه همراه است و خاصيت شوهر آزاري زيادي دارند.براي خالص کردن اين عنصر
کافيست که آن رادر يک سيستم سر بسته مثل اتاق قرار داد و با کربنات کتک و
استات فحش مخلوط نمود.
خواص فيزيکي:
از جنس بسيار نرم و حساس
مي باشد و به سرعت تحت تاثير محيط و احساسات قرار مي گيرد.اگر مقداري اسيد
خشونت و کربنات سوز آور ديگري بنام آيوپاک(هوو) به آن اضافه کنيم فورا ذوب
شده و به صورت اشک روان مي گردد و اصلا ميل ترکيب شدن با عنصر مرد را
ندارد.اما به محض استفاده از کاتاليزور لبخند آنچنان با اين عنصر ترکيب مي
شود که جدا شدني نيست.
(انجمن شيميدانهاي رنج کشيده)
چند تا از دوستان نظر داده بودن که واسه مخ زدن پسراهم بزار به هشون گفتم چشم ولی چرا شمازحمت میکشین خود پسرا میان
روش مختلف برای مخ زدن دختر
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم اسفند 1391 ساعت 20:39 شماره پست: 26
امروزه یکی از مشغله های دختران و پسران جوان مخ زدن میباشد که به مدلهای مختلف صورت میگیرد!
در زیر چند روش متداول برای مخ زدن را ارئه میدهیم:
روش اول،طرزه لباس پوشیدن یا به عبارتی لباسهایی که برای مخ زدن بسیار مورده استفاده قرار میگرند!
پسران:در پسرها معمولا" بیشتر از همه از کفش آل استار،شلوار لوله تفنگی و تنگ و بولیز اندامی استفاده میشود!
انواع پسر
ٌ!!!!صدای نسل امروز...اگه میتونی بهمون برس آخر خط منتظرتیم
|
مثبت:شلوار پارچه ای در رنگ های تیره،بولیز دکمه دار(دکمه ها حتما" باید تا یخه بسته شوند)و کفشهایی که معمولا" دامادها و معلمهای مرد میپوشند!این تریپ پسرها معمولا" یک کیف لپ تاپ هم در دست دارند و موهایشان را نیز همه از دم گاو لیسیده است!
سوسول:شلوار لی راسته،بولیزهای مارک دار و یخه هفت،با کتونی های مشکی!!!!این تیپ پسرها معمولا" گوشی در دست دارند!یا اینکه اس ام اس بازی میکنند و یا با یک دختر بدبخت بیچاره ی عاشق پیشه فک میزنند!!و موهایشان را هم اغلب مدل موی جوجه تیغی یا ساسی مانکن تشکیل میدهند!
فشن(مخصوص مخ زدن):شلوار لوله تفنگی مشکی یا آبی،بولیز اندامی تنگ و کفش آل استار،
این تریپ با موهای تمام اتو کشیده و کلی چسب مو و تافت و ژل و. هزار کوفت چرت و
پرت دیگر شناخته میشوند!!و همیشه هم در دستشان یک تکه ورق حاوی شماره یا کارت های
مختلف تبلیغات که پشتشان نیز شماره و اسمشان وجود دارد دیده میشوند!
دیگه خواهش نخواین مخ منو بزنین
روش آماده شدن پسرها برای بیرون رفتن از خانه!!!
مثبت:ابتدا مسواک میزنند و دست وصورتشان را میشورند!!!!بیشترشان موهای صورتشان را دیر به دیر تیغ میزنند!!بعد از آن لباسشان را پوشیده و مقداری عطر مشهد به خود میزنند و جلوی آینه موهایشان را به یک سمت آب و شانه میکنند!در صورت لزوم به گاو همسایه بغلی مراجعه کرده و سپس سرشان را جلوی دهان گاو نگه میدارند تا گاو یک لیس زیبا روی موهایشان پیاده کند!!!!و بعد از آن به سمت مادر خود میروند و میگویند:مامان من دارم میرم کتابخونه خداحافظ!!!!و کیفشان را برداشته و از منزل بیرون می آیند!!!
سوسول:این مدل از پسرها ابتدا تمام صورتشان را تیغ میزنند و بعد لباس میپوشند و باز بعد از آن هم جلوی آینه چهار دانه شوید مویشان را اتو کشیده و بعد مقداری اسپره یا ادکلن ارزان قیمت را به سر و صورتشان زده و گوشی به دست به بهانه ی رفتن به مغازه ی پدر و کمک کردن به وی از منزل خارج میشوند!!!!
فشن:این نوع پسرها از شب قبل صورت،دست و پاهایشان را تیغ زده و چهار ساعت قبل از رفتن موهای مصنوعی شان را به سبک جوجه تیغی درست کرده و سه بسته تافت را نیز روی آن خالی میکنند!!چون لباسهایشان را از قبل پوشیده اند اینبار جلوی آینه با کلی عطر و اسپره 1200 تا 1700 و آخره آخرش 2500 تومانی حمام میکنند!!!یا به عبارتی تمام بدنشان را میشورند!!!!!و بعد از زیر خوشخواب یا بالش تختشان به مقدار لازم کارت یا کاغذی که شماره شان را از قبل رویشان درج کرده اند برداشته و در جیب پشت قرار میدهند و بدون هیچ بهانه ای از منزل خارج میشوند!!!
روش های مخ زدن و یا پیشنهاد دادن:(مرحله ی آخر و نهایی)
مثبت:معمولا" در کتابخانه یا دانشگاه با دختر مورد نظر آشنا شده و سریعا" موضوع را با مادر خویش در میان میگذارند!این گونه پیشنهادات منجر به ازدواج نیز میشود(این به درد نمیخوره پس حذف میشه)
سوسول:این نوع از پسرها معمولا" 1000 کیلومتر دنبال دختر راه میفتند و آخرش هم شماره را در جیب یا کیف دختر انداخته و همیشه هم بعد از این کار با فحش میخورند یا اینکه با پاره شدن شماره توسط دختر مواجه میشوند!اما آنقدر سمج اند که تا ده هزار بار همین روش را ادامه میدهند تا دختر راضی شود!!!
فشن:این تریپ از پسرها سریعا" پیشنهاد میدهند و بیشتر مواقع هم جواب مثبت دریافت میکنند!!!و بعد از یک هفته دوستی با دختر مورد نظر به بهانه ای رهایش کرده و به سراغ شخص دیگری میروند!
و اما دختران:
دختران برای مخ زدن نیز روشهایی خاص و منحصر به فرد دارند!که همیشه هم جواب میدهد!!
بیشتر دختران برای مخ زدن از صدها کیلو مواد آرایشی و ژل و تافت و سرم مو و ...استفاده میکنند!!!و همیشه هم با یک مانتوی تنگ تنگ با آستین های تا بازو بالا زده و یک شلوار تنگ تنگ و یک شال ولو تا فرق سر دیده میشوند!سوسولهایشان با خود کیف زنانه حمل کرده و کفشهای پاشنه دار میپوشند!!!!
انواع دختران:
مثبت:همیشه با مادر محترم بیرون میروند و کفشهای بدون پاشنه و مانتوهای بلند و روسری و شلوار پارچه ای و کیفهای مدل کوچک و کج استفاده میکنند و به هیچ عنوان به پسرها نگاه نمیکنند!!روسری هایشان هم مدل حاج خانومی میگذراند و موهایشان هم به هیچ وجه دیده نمیشوند و فقط و فقط به درس فکر میکنند و خوراک پسرهای تریپ مثبت نیز میباشند!
سوسول:بعضی وقتها با مادرشان بیرون میروند و مدل موهایشان هم چتری یا کج است.گاهی اوقات تل میزنند و یا همه موهایشان را بالا میدهند!!!مانتو هایشان تا زانو و شلوارهایشان هم بیشتر لی راسته میباشد با خود کیف زنانه حمل کرده و کفشهای پاشنه دار میپوشند!و برای ارایش هم فقط از یک خط چشم و یا رژ لب صورتی استفاده میکنند!!!
فشن:فشن ها مانتو هایشان بالای زانوست و مدل موهایشان هروقت یک مدل است همیشه شلوار لی تنگ میپوشند و آرایش هم به مقدار زیاد میکنند!!!کیف با خود حمل نمیکنند و بیشتر اوقات کتانی و یا کفش میپوشند!!!!!
اسپرت:این مدل نیز فقط در دختران دیده میشود و در پسران مدل اسپرتی وجود ندارد!این مدل از دختران همیشه مانتوهای اسپرتی را انتخاب میکنند که کمی از زانو بالاتر است و فقط شلوار لی تنگ میپوشند و با کیفهای مشکی NIKE و ADIDAS و یا PUMA نمایان میشوند که آنهارا به صورت کج میندازند موهایشان مدل کج میباشد و همیشه از کفشهای آل استار در رنگهای مختلف استفاده میکنند و به هیچ وجه آرایش نمیکنند!!!!
روش های آماده شدن:
مثبت:بیشتر لباسهایش را مادرش انتخاب میکند و از عطر و اسپره هم استفاده نمیکنند در صورت لزوم مقداری گلاب و یا عطر مشهد به خود میمالند!!!
سوسول:این مدل از دخترها ابتدا مقداری آرایش کرده و سپس لباسهایشان را میپوشند از عطرهای خارجی استفاده میکنند و همیشه هم روی گوشی هایشان برچسبهای کارتونی برجسته وجود دارد!!!
فشن:فشنها باید 6 ساعت قبل از رفتن مدل موهایشان را درست کنند و گاهی اوقات هم از موی مصنوعی و کلیپس های کوچک گل دار استفاده میکنند اگر مانتوی تنگ و کوتاه نداشته باشند مانتو های دو سه سال پیش را از کمد در آورده و استفاده میکنند!!!!!
اسپرت:این مدل از دخترها موهایشان را یا اتو میکشند یا اینکه خدادای لخت است و هیچ نیازی به اتو ندارد!بیشتر وقتها در 20 دقیقه حاضر میشوند و از اسپره های خوش بو استفاده میکنند و بیشتر وقتها هم ناخنهایشان لاک زده است!!!
روش های شماره گرفتن:
مثبت:به هیچ وجه هیچ پیشنهادی برای دوستی در سنین پایین ندارد و وقتی 30 ساله شد در حیاط دانشگاه یا کتابخانه با یک پسر تریپ خودش آشنا میشود و آخر هم با همان پسر ازدواج میکند و 3 الی 5 بچه به دنیا می آورد!!!
سوسول:اغلب آنها شماره را پاره میکنند ولی 40 درصدشان قبول کرده و با پسر تماس میگیرند!!
فشن:از هر خری شماره را پذیرفته و با وی رفیق میشوند!!!
اسپرت:اسپرتها معمولا" دوست پسر دارند و به همین دلیل از هیچ کس شماره نمیگرند آشناییشان هم با دوست پسرشان اتفاقی بوده و هیچ شماره دادنی در کار نبوده است!!
حالا بعضی از دختر ها میگن این کیه یه عالمه هم فحش به من میدن
مثبت با مثبت:تا قبل از ازدواج دختر اسم پسر را با آقا صدا میزند!مثلا" علی آقا!!یا آقا اکبر و...پسر هم همینطور مثلا" زهره خانم یا مریم خانم و...در این مدل از آشنایی ها پسر برای دیدن دختر به خانه شان میرود و دیدار در برابر پدر و مادر یا برادر سمج دختر صورت میگیرد!!!!
سوسول با سوسول:برای مدتی دختر و پسر همدیگر را با اسمهایی از قبیل:گلم،جوجو،عزیزم،جیگر،عسلم و...صدا میکنند و پس از مدتی هردویشان عین سگهای وحشی میشوند!!!!(دور از جناب)
فشن با فشن:از همان اول خشن میباشند و همیشه در منزل پسر،سینما و یا جاهای خلوت قرار میگذراند و آخرش هم پس از مدتی بهم میزنند!!!
اسپرت با ...:هردویشان همدیگر را دوست دارند و رابطه شان نیز پایدار است!!!برای قرار گذاشتن هر وقت یک جا را انتخاب میکنند.
*****************************
در آخر هم مثبتها خوشبخت میشوند سوسولها هم اگر ازدواج کنند طلاق میگرند یا اینکه شوهرشان خودکشی میکند فشنها ترشیده میشوند و اسپرتها نیز بسیار خوشبخت میشوند!!!!!!
بیا حالا بگو کدومشی حتما بگی
امید وارم به کارتون اومده باشه
همه ما کسانی رو دوست داریم بعضی ها هم ما رو دوست دارند ولی حالا اگه یکی
دوسمون نداشته باشه و یا انقدری که ما می خوایم ازمون خوشش نیاد، باید چه
کار کنیم؟ هر کسی دوست داره که دیگران عاشقش باشند.
یقینا هر کسی می
تونه تجاربی رو برای محبوب کردن خودش و یا عاشق کردن دیگران کسب کرده
باشه.لطفا برای تکمیل و بهتر شدن مطالب زیر نظرات خود رو در مورد این موضوع
در بخش نظرات گذاشته تا بعد از بررسی در وبلاگ به نمایش در آید
نکته
: مطالب زیر به ترتیب عمق عاشقیت مرتب شده ، پیشنهاد میشه از اول به سمت
پایین خونده بشه چون در صورت مختلت خونده شدن احتمال سر در گم شدن خیلی
زیاده.
چگونه کسی را عاشق خود کنیم؟
اگه کسی هنوز حس بدی نسبت به ما نداشته باشه خیلی راحت تر می تونید اون رو عاشق خودتون کنید.
1. رعایت اعتدال در رابطه
اول
از همه باید این نکته رعایت بشه که نباید بیش از حد به طرفتون نزدیک بشید و
همش کنارش باشید.سعی کنید این رابطه رو معمولی جلوه بدید. حتما یه چیزی
بوده که گفتن دوری و دوستی. همیشه بودن، باعث میشه حس قشنگ دلتنگی از بین
بره و شما تکراری به نظر بیان البته زیاد دور بودن هم خوب نیست چون ممکنه
کم کم از یاد برید و فراموش بشید
2. صمیمیت به مرور زمان
یکدفعه
صمیمی نشید بلکه سعی کنید کم کم و به مرور زمان صمیمیت بیشتری پیدا کنید.
صمیمیت بیش از حد باعث زدگی و خستگی طرفتون از شما میشه.
3. داشتن آشنایی که با طرفتون نزدیکه
اگه
یکی رو داشته باشید که به طرفتون نزدیک باشه خیلی خوبه. چون می تونید
بوسیله اون اولا اطلاعات خوبی رو ازش بدست بیارید مثل : چیزهای مورد علاقه
اش ، حس اون نسبت به شما ، کارهای روزمره اش و ... و همچنین از اون می
تونیم به عنوان یک انتقال دهنده اخبار از طرف خودتون استفاده کنید. به صورت
زیر :
ازش بخواهید که وقتی با طرفتون هست در مورد شما و قابلیت
هاتون و خوبی هاتون صحبت کنه البته همون اندازه که هستید یا دارید نه بیشتر
چون دروغ می تونه اولین قدم برای تنفر از شما بشه.
4. حقیقت گو باشید
همیشه سعی کنید آنچه هستید و آنچه می تونید در آینده باشید را بگویید نه بیشتر.
شاید
با تعریف بیش از حد از خود در مورد کارهای آینده محبوبیتی کسب کنید اما
این کار در آینده در صورت انجام ندادن می تونه از شما یک آدم بی دست و پا
رو برای طرفتون تعریف کنه و در صورت انجام دادن سطح توقعات رو بالا ببره.
5. در ابتدا در مورد کارهای روزانش صحبت کنید
کارهای روزانه طرفتون رو بدونید و در ابتدا در مورد اون ها باهاش حرف بزنید و صحبتون رو پراکنده نکنید
6.تفاهم ها رو به زبون بیارید
چیزهای مورد علاقه طرفتون رو به صورتی بفهمید ( البته بهتره اون نفهمه که می دونید) و از اونا استفاده کنید و یا در موردشون بپرسید
مثلا
اگه فهمیدید طرفتون به آب پرتقال علاقه داره، از اون بپرسید : نظرت با
خوردن یه لیوان آب پرتقال چیه؟ و یا می تونید بگید : من آب پرتقال خیلی
دوست دارم تو چی؟ مطمئنا اون با شنیدن این حرف سر شوق میاد و میگه : چه
تفاهمی.
7.ازش به عنوان یک حلال مشکلات استفاده نکنید
هیچ
وقت مشکلات خود رو به صورت آشکار بیان نکنید و بزارید شما برای اون یک تکیه
گاه باشید. سعی کنید طوری باشید که از با شما بودن لذت ببره
8.به بهترین شکل حرف بزنید
درست و به آرامی حرف بزنید، شمرده و کوتاه. هرگز عصبانیت خود رو در صبحت کردنتون بروز ندید.اجازه حرف زدن به طرفتون رو بدید.
سعی
کنید شما سوال کننده باشید در حالی خود جواب سوال را می دونید تا شاید
وقتی جواب درستی نداشت احساس حقارت نکنه و شما به آرامی اون رو جبران کنید.
9.لبخند بزنید و مهربان باشید
لبخند
رو با خود داشته باشید و برای تایید صحبت های طرفتون حتما از بله به همراه
لبخند استفاده کنید. به طرفتون بفهمونید از اینکه باهاش هستید لذت می
برید.
همچنین اصل مهم مهر و محبت باید تا همیشه پای بر جا باشه و هرگز فراموش نشه.
10.ساده ولی زیبا وشیک باشید
سعی کنید چهرتون رو همیشه شاداب داشته باشید و هیچ وقت آشفته نباشید. لباس هایی که بهتون میاد و طرفتون هم خوشش میاد بپوشید.
زیبایی
رو به طوری ذاتی نشون بدید و از آرایش هایی که موجب زیبایی افراطی میشه
استفاده نکنید چون ممکنه وقتی طرفتون شما رو در حالت عادی ببینه از شما دل
سرد بشه.
11.در مورد مسائلی مانند : عشق حرف بزنید
در
مکالمات از خودتون ( شما و طرفتون ) حرف بزنید، البته به اندازه. بعضی وقت
ها در مورد عشق ، دوست داشتن ، حس قشنگ عاشق شدن و از این موارد به صورت
سوال جوابی حرف بزنید و نظرش رو بدونید.
12.پرسش های منفی تضمینی بپرسید
گاهی
اوقات پرسیدن سوالاتی به صورت منفی که خودتون جوابش رو می دونید باعث میشه
طرفتون عشقش رو نسبت به شما نشون بده.البته حتما باید خودتون قبل جوابش
بدونید در جواب چه خواهد گفت. این تکنیک می تونه برای خیلی ها موثر باشه.
مثلا
ازش بپرسید : تو از من بدت میاد، مگه نه؟ ( البته اگه مطمئنید میگه نه
خیلیم دوست دارم ، بپرسیدا) طرفتون چند ثانیه به فکر فرو میره و بعدش جواب
مورد علاقتون رو بهتون میده و البته این سوال اون رو به این فکر فرو می
بره که چرا همچین حرفی رو زد و از اون به بعد سعی میکنه عشقش رو نسبت به
شما بیشتر نشون بده./ بیش از حد از این روش استفاده نکنید.
13.هدیه بدهید
به مناسبت های مختلف و یا بی دلیل به طرفتون کادو بدید.
بهتره
در ابتدا کادوهای بسیار گران بها خریداری نکنید چون این امر بی دلیل باعث
بالا رفتن سطح توقع طرفتون میشه و اگر روزی شما به مناسبتی کادوی مورد
علاقه اش رو که ممکن بسیار گران بها هم باشه تهیه نکنید موجب شده علاقه
طرفتون بهتون صفر بشه.
این به این معنی نیست که طرفتون به خاطر پول و
یا کادوهاتون شما رو دوست داره بلکه خودتون این طوری بهش فهموندین و سطح
توقع اون رو بیش از اندازه کردید.
هدیه ای بدید که بسیار مورد
استفاده اش باشه تا هر وقت ازش استفاده میکنه به یاد شما بیوفته. شما هم
ازش بپرسید که از اون کادو استفاده می کنه و یا ازش خوشش اومده.
14.احترام بزارید
همیشه
برای طرفتون احترام فوق العاده ای قائل شوید. هیچ گاه در مکالتون دیگران
رو ازش برتر جلوه ندید، هر چند در ظاهر شایذ عکس العملی نداشته باشه اما در
درون با خود هر لحظه به یاد حرفتون می افته و غصه می خوره که امکان کم رنگ
شدن عشق و عقده شدن این موضوع هست.
15.بدی هاش را هرگز بهش نگوید
به طرفتون بدی هاش رو به طور آشکار نگید بلکه سعی کنید اون رو حل کنید و یا بهش بفهمونین بدی هاش و مشکلاتش رو دوست دارید حل کنید
16.خوبی هاش رو براش تکرار کنید
هر فردی به طور ذاتی برخی خصوصیات رو داره که موجب برتری اون نسبت به بقیه میشه .
مثلا
اگه نقاشیش خوبه می تونید در مورد این موضوع پا فشاری بیشتری کنید و اون
برای دارا بودن این خاصیت تحسین کنید.همچنین قابلیت های خودتون رو بهش نشون
بدید تا احساس افتخار کنه.
17.خودتون عاشق باشید
برای اینکه کسی عاشقتان باشد بهتر است در ابتدا خود یک عاشق واقعی باشید و این رو بارها به طرفتون ثابت کنید.
18.الگو عشق برای خود داشته باشید
خود
را باور داشته باشید . امیدوار به آینده و به خدایتان زیاد فکر کنید چون
او خالق عشق است . اگه به یک عشق واقعی فکر می کنید خدا بهترین و بزرگترین
عاشق است پس بهترین الگو در نزدیکی شماست.
19.از عشقتون سو ء استفاده نکنید
نزارید
عشقی که دوست دارید طرفتون بهتون داشته باشه باعث بشه اون چیزی رو از دست
بده و یا بعدا پشیمون بشه. باهاش زیاد در مورد این موضوع حرف بزنید.
بیش از خودتون به فکر اون باشید تا به این صورت عشق خودتون رو ثابت کنید.
20.ثابت کنید یک همدم خوب می تونید باشید
به
طرفتون این اطمینان رو بدید که می تونه با شما درد و دل کنه و رازهای خودش
رو بهتون بگه.باید بهش ثابت کنید بهترین مأمن اسرار و یا همدرد براش
هستید.
چون معمولا افراد رازهای دل و درد و دل هاشون رو به نزدیکانی
که خیلی دوسشون دارند میگند پس از این طریق شما می تونید فرد مورد علاقه
طرفتون باشید.
قدرت عشق رو باور داشته باشید که می تونه آدمی و زندگیش روبه کلی متحول کنه، پس عاشق باشید و دیگران رو عاشق کنید.
همیشه این رو به خاطر داشته باشید که خداوند مهربون، بهترین و بزرگترین عاشقه.
البته من پسرم و برای همین مطالب برای جذب پسر رو نگذاشتم
روزی روزگاری در بی نهایت عشق
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند 1391 ساعت 23:37 شماره پست: 24
روزی روزگاری درختی بود ….
و پسر کوچولویی را دوست می داشت .
پسرک هر روز می آمد
برگ هایش را جمع می کرد
از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد .
از تنه اش بالا می رفت
از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد
و سیب می خورد
با هم قایم باشک بازی می کردند .
پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید .
او درخت را خیلی دوست می داشت
خیلی زیاد
و در خت خوشحال بود
اما زمان می گذشت
پسرک بزرگ می شد
و درخت اغلب تنها بود
تا یک روز پسرک نزد درخت آمد
درخت گفت : « بیا پسر ، ازتنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور ،
سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش . »
پسرک گفت : « من دیگر بزرگ شده ام ، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست .
می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم .
من به پول احتیاج دارم
می توانی کمی پول به من بدهی ؟
درخت گفت : « متاسفم ، من پولی ندارم »
من تنها برگ و سیب دارم .
سیبهایم را به شهر ببر بفروش
آن وقت پول خواهی داشت و خوشحال خواهی شد .
پسرک از درخت بالا رفت
سیب ها را چید و برداشت و رفت .
درخت خوشحال شد .
اما پسر ک دیگر تا مدتها بازنگشت …
و درخت غمگین بود
تا یک روز پسرک برگشت
درخت از شادی تکان خورد
و گفت : « بیا پسر ، از تنه ام بالا بیا با شاخه هایم تاب بخور و خو شحال باش »
پسرک گفت : « آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم ،
زن و بچه می خواهم
و به خانه احتیاج دارم
می توانی به من خانه بدهی ؟
درخت گفت : « من خانه ای ندارم
خانه من جنگل است .
ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری
و برای خود خانه ای بسازی
و خوشحال باشی . »
آن وقت پسرک شاخه هایش را برید و برد تا برای خود خانه ای بسازد
و درخت خوشحال بود
اما پسرک دیگر تا مدتها بازنگشت
و وقتی برگشت ، درخت چنان خوشحال شد که زبانش بند آمد
با این حال به زحمت زمزمه کنان گفت :
« بیا پسر ، بیا و بازی کن »
پسرک گفت : دیگر آن قدر پیر و افسرده شده ام که نمی توانم بازی کنم .
قایقی می خوانم که مرا از اینجا ببرد به جایی دور می توانی به من قایق بدهی ؟
درخت گفت : تنه ام را قطع کن و برای خود قایقی بساز
آن وقت می توانی با قایقت از اینجا دور شوی
و خوشحال باشی .
پسر تنه درخت را قطع کرد
قایقی ساخت و سوار بر آن از آنجا دور شد .
و درخت خوشحال بود
پس از زمانی دراز پسرک بار دیگر بازگشت ، خسته ، تنها و غمگین
درخت پرسید : چرا غمگینی ؟ ای کاش میتوانستم کمکت کنم
اما دیگر نه سیب دارم ، نه شاخه ، حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو
پسر گفت : خسته ام از این زندگی ، بسیار خسته و تنهام
و فقط نیازمند با تو بودن هستم ، آیا میتوانم کنارت بنشینم ؟
درخت خوشحال شد و پسرک پیر کنار درخت نشست و در کنار هم زندگی کردند
و سالیان سال در غم و شادی ادامه زندگی دادند …
امام على عليه السلام به سمت كوفه حركت مى كرد كه با يك كافر ذمى همراه شد. آن مرد به امام على عليه السلام عرض كرد به كجا مى روى ؟
حضرت عليه السلام فرمود: به كوفه مى روم .
وقتى بر سر دو راهى رسيدند و خواستند از يكديگر جدا شوند امام عليه السلام از مسير خود خارج شد و در مسير او حركت كرد.
مرد ذمى گفت : مگر به كوفه نمى روى ؟
امام عليه السلام : بله به كوفه مى روم .
مرد ذمى : چرا راه كوفه را رها كردى ؟
امام عليه السلام : اين كمال حسن همراهى است كه مرد رفيق راهش را در هنگام
جدائى چند قدمى بدرقه كند و اين دستورى است كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله
به ما داده است .
مرد ذمى : پيامبر شما چنين دستورى داده است ؟
امام عليه السلام : آرى .
مرد ذمى : پس هر كس از او پيروى كرده است بخاطر همين رفتارهاى بزرگوارانه
بوده است و من تو را گواه مى گيرم كه پيرو دين تو باشم . آنگاه همراه امام
عليه السلام به كوفه رفت و چون او را شناخت اسلام آورد.
هر شیشه بشکند قیمت ندارد
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند 1391 ساعت 23:27 شماره پست: 22
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا ازپشت خنجر می شناسد . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
زندگی شبیه شعریست ؛ قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
تنهایی را ترجیح میدهم
به تن هایی که روحشان با دیگریست . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دلگیر نباش ، تقصیر از خودت بود !
دسته کلید علاقه که گم شد ، باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
خوشا به حال قلبم چون از تو جان گرفته / نبض وجودم از تو خط امان گرفته
خوشا به حال جانم که مرگ او غم توست / برای وصف رویت قلب زبان گرفته . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند
چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو. . . !
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست / از بس که گره زد به گره حوصله ها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش / بگذار که دل حل بکند مسئله ها را . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دلا در عاشقی ثابت قدم باش / که در این ره نباشد کار بی اجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار / فغان از این تطاول ٬ آه از این زجر . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
هر چند کسی میان ما حایل نیست
اما نگهت به سوی من مایل نیست
گفتم قسمت دهم ، ولی میگـو یند
چشم تو به هیچ مذهبی قایل نیست . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
سلام میکنم از روی مهربانی / سلام میکنم از روی شادمانی
سلام میکنم تا جان دارم / که خواننده این سلام را دوست دارم
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
آن حرف که از دلت غمی بگشاید / در صحبت دل شکستگان میباید
هر شیشه که بشکند ، ندارد قیمت / جز شیشه دل که قیمتش افزاید . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
گل نشکفته در باغ امیدم / ز باغ زندگانی قصه چیدم
ندیدم من ز دنیایم وفایی / به قلبم غصه و غم را چشیدم . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی
یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
دو چشم آبی ات را میپرستم / لبا ن عنابی ات را میپرستم
برای من تو بی تابی مکن یار / که من شادابی ات را میپرستم…
نمی دانم دلم گم شده یا اونی که دل به او سپردم!
نمی دانم عشقم گم شده یا معشوقم.
نمی دانم اعتماد بی جا کردم یا بی جا به من اعتماد کردند.
نمی دانم لیاقت او را نداشتم یا او لایق من نبود.
نمی دانم من در حق عشقم خیانت کردم یا او.
او قدر ندانست یا من, نمی دانم.....
نمی دانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم.
نمی دانم چرا وقتیکه دل بستن سهل است, دل کندن آسان نیست.
نمی دانم خدا به ما "دل" داد تا از دنیا ببریم یا دنیا رو داد تا دل بکنیم
نمی دانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم.
سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت!
دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت:
شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین!
زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت.
خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود!همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک و ازدک له شد...
مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت :
تو قانون رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا
ابد با این مرد بمونی ...
فردا اون روز ، زن دوم پاش رفت روی اردک و مامور نگهبان سریع اومد و همراهش یه مرد زشت دیگه بود و گفت :
توام قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه ...
زن سوم که اینا رو دیده بود خیلی ترسید و حواسشو جمع کرد که پاشو روی اردک ها نذاره!
چند
ماه همینجوری گذشت که یه روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و زیبا
اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما باید تا ابد پیش همدیگه بمونید ...
زن که توی عمرش همچین مردی ندیده بود با ذوق از مرده پرسید :
واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..!
مرده گفت : منم چیزی نمیدونم ! فقط میدونم که یه اردک رو له کردم ..!
فقط
در شلوغی میشه حس کرد ...!
من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
شقایق هست که هست
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند 1391 ساعت 23:16 شماره پست: 20
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
تابلو نقاش را ثروتمند کرد.
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...و هنوز سر همان چهار راه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود...
شرم
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند 1391 ساعت 23:13 شماره پست: 18
"شرم" میکنم که
وزن سیری ام را با ترازوی گرسنه ای بکشم..
گاهی از غم می شود ویران دلم/کاشکی دلها همه مردانه قسمت می شدند
.
.
.
روزگاریست که پیمان بسته با جان منی/خانه ات آباد باد ای غم که مهمان منی
.
.
.
اگه میگفتی میخوامت،دلم دیگه غصه نداشت/شبا چشام خوابش می برد،نیازی به قصه نداشت
اگه میگفتی میخوامت،تو دنیا چیزی کم نبود/رو خاطرات خوبمون،هاشور زرد غم نبود
.
.
.
ای مایه اصل شادمانی غم تو/خوش تر ز حیات جاودانی غم تو
از حسن تو راز ها به گوش دل من/گوید به زبان بی زبانی غم تو
.
.
.
ماهیان روی خاک،ماهیان روی آب/وقت مردن،ساحل و دریا چه فرقی میکند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد/تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند؟
.
.
.
شمع روشنی هست که نورش تویی/ناامیدی است که امید فردایش تویی
دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی/خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی
چشمانی خیره به سویی که سویش تویی/یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی
.
.
.
در این حریم شبانه ستم گرفته/در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته
رفیق فروزان روشن رهایی من/ستارهها را صدا بزن که دلم گرفته
.
.
.
بر سنگ مزارم بنویس زیر این سنگ جوانی خفته است
با هزاران ای کاش و دو چندان افسوس که به هر لحظه عمرش گفته است
.
.
.
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد/خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند/نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
.
.
.
به کویت با دل شاد آمدم،با چشم تر رفتم/به دل امید درمان داشتم،درمانده تر رفتم
.
.
.
همه جا سرد و سیاه،رو لبام ناله و آه/سر من بی سایبون،نگهم مونده به راه
موندم غمگین و سرد و تو دلم یه گوله درد/نه بهاری نه گلی،پاییزِم پاییزِ زرد
.
.
.
شعاع درد مرا ضرب در هزار کنید/مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
.
.
.
اشک بهترین پدیده ی دنیاست ولی تا زیباترین چیزهارو از آدم نگیره خودشو نشون نمیده
.
.
.
من آن گل پرپر شده ی دست زمانم/بر سنگ مزارم بنویسید جوانم
.
.
.
در غمگین ترین لحظات زندگیم شادم که کسی نمیداند که چقدر غمگینم
.
.
.
نبض لحظه رو نگه دار نذار عشقمون بمیره/نذار ضربه های ساعت،منو از تو پس بگیره
عقربک های زمونه،خستگی سرش نمیشه / نگو برمیگردی فردا،دل که باورش نمیشه
.
.
.
در این شبهای سیاه از غم/سپیدی عشق تو را می جویم
اما دریغ از این پندار خام/که در سیاهی سپیدی می جویم
.
.
.
تو با آواز خود شب را شکستی/ولی من بی دریچه مانده ام باز
هوای پر زدن هایم کجا رفت؟/ز یاران باز هم جا مانده ام باز
.
.
.
دردا دلم گرفته از روزگار امشب/دیگر نمانده در دل صبر و قرار امشب
آه ای آسمان ساکت ببین دیده ترم را/دارم بسی شکایت از کردگار امشب
.
.
.
گفتم از من مطلب دیده ی گریان تر از این/دل خونین تر و مجنون تر و ویران تر از این
گفت گرچه دلت خانه به دوش است ولی/دوست دارم که شود بی سر و سامان تر از این
.
.
.
روزگاری جاده ای بودم غرق تردد،جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمی شد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم،عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود
.
.
.
باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم
.
.
.
کوله ام غرق غم است/آدم خوب کم است
عده ای بی خبرند/عده ای کور و کرند
دلم از این همه بد میگیرد/و چه خوب آدمی می میرد
.
.
.
رنگ سال گذشته را دارد،تمام لحظههای امسالم
۳۶۵ حسرت را،همچنان میکشانم به دنبالم
.
.
.
وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند؟/از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند؟
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی؟/تکرار من در من مگر از من چه می ماند؟
غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی/غیر از غباری در لباس تن چه می ماند؟
از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟/از لحظه های رفته ی روشن چه می ماند؟
.
.
.
عاشق خسته ام از عشق جدایم نکنید/جز همان عاشق دل خسته صدایم نکنید
بگذارید بمیرم ز پشیمانی خویش/باز همسفر خاطره هایم نکنید
زیبا ترین جمله
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند 1391 ساعت 22:39 شماره پست: 16
هیچ وقت عاشق بهترینها نباش،بهترین باش تابهترین ها عاشق توباشند
در رگ زندگی خون امروز جاریست
به خیال فردا وبه فکر دیروز نبریم این رگ را
حال را دریابیم.
باید به یادداشته باشیم برنامه ریزی برای آینده با خیال پردازی متفاوت است .
تنها درس هایی که ازگذشته گرفته ایم می توانند به ماکمک کنندنه اندوه برای فرصت های ازدست رفته.
کلام آخر:امروز دیروز فردا وفردای دیروز است.ما درهمین لحظه گذشته وآینده ی خودرا می سازیم.
از خاکی بودن نترسیم سربه هواترین درختان نیزسراز خاک بر آورده اند
جک از یک مزرعهدار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت 100 دلار.
قرار شد که مزرعهدار الاغ را
روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعهدار سراغ جک آمد و گفت: «متأسفم
جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»
جک جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.»مزرعهدار گفت: «نمیشه. آخه همه پول رو خرج کردم.»
جک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعهدار گفت: «میخوای باهاش چی کار کنی؟»
جک گفت: «میخوام باهاش قرعهکشی برگزار کنم.»
مزرعهدار گفت: «نمیشه که یه الاغ مرده رو به قرعهکشی گذاشت!»
جک گفت: «معلومه که میتونم. حالا ببین. فقط به کسی نمیگم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعهدار جک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
جک گفت: «به قرعهکشی گذاشتمش. 500 تا بلیت 2 دلاری فروختم و 998 دلار سود کردم.»
مزرعهدار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
جک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم 2دلارش رو پس دادم.»
همیشه در هر شکستی یک فرصت جهت بهرهبرداری هست.
هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی
از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و
هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم
گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق
می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک
روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به
جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده
ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ
شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر
پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف
آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را
تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد
جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید
دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می
انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند
حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه،
آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب
مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره های بلورین اشک،
صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط
به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن
لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این
صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من
بود.
زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای... و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند... زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
دست همه حاضرین بالا رفت
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که
می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد.
هیزم شکن روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. "آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوش حال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوش حال روانه خونه شد. یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. " فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره! فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه " هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره. نکته اخلاقی: هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده
گلچین بهترین جملات زیبا!
_چقدر سخته وقتی پشتت بهشه،دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری!
-چقدر سخته دلت بخواد سرتو به دیواری تکیه بدی که یبار همه وجودت زیرش له شده!
-همیشه آدما وقتی تنها میشن به همدیگه فکر میکنن،کسی که واقا عاشقته وقتی همه پیششن به اونی فکر میکنه که رفیق تنهاییهاشه!!
نامه هایم که چراغ قلت را روشن نکرد!امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی...!
-کاش اون لحظه که یکی ازت میپرسه حالت چطوره و تو جواب میدی"خوبم"!کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه"میدونم خوب نیستی!"
-خدایا دلم را آنانی میشکنند که هرگز به دل شکستنشان راضی نمیشوم !!
-شب که میشود،نبودنت را زیر بالشم میگذارم و شجاعت خود را زیر سوال میبرم...دوام می آورم تا فردا؟
-آنهایی که بی عاطفه هستند،روزگاری بسیار عاشق بوده اند!!
-از طرف اونیکه تنهاست،تنها اومه،تنها میره،تنهاش میذارن،تنها نمیذاره،تنها یه آرزو داره و اونم اینکه تو تنهاش نذاری...!
-باد آورده را باد میبرد...تو که با پای خودت آمده بودی..
-اگه یه روز کسی بهت گفت دوست دارم،سعی نکن بهش بگی دوست دارم،اگه گفت عاشقتم،سعی نکن عاشقش بشی،اگه گفت همه زندگیش تویی ،سعی نکن همه زندگیش تو باشی،چون یه روز میاد بهت میگه ازت متنفرم اونوقت تو نمیتونی سعی کنی ازش متنفر باشی...
-دیشب خسته تر از همیشه بودم...کاش میشد گوشه ای مینوشتم "خدایا خیلی خسته ام فردا صبح بیدارم نکن!"
-وقتی حرمتها شکسته میشود،ببخشید گفتن سودی ندارد ....سکوت کن!
-از دلم پرسیدم عشق را خلاصه کن؟ گفت:آغاز کسی که پایان تو باشد!!
-از قدیم گفتن واسه کسی بمیر که برات تب کنه! قدیما چه پرتوقع بودن! من واست میمیرم،خدانکنه تو تب کنی !!!
- همیشه عاشق آدمایی باش که قلب بزرگی داشته باشن تا مجبور نشی برای ورود به قلبشان خودت را کوچک کنی...!
-دیروز اومده بود دیدنم،با یه شاخه گل سرخ و همون لبخند همیشگی که من آرزوش رو داشتم ؛گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده،ولی من فقط نگاش کردم!وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود ....!
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی!یادت بخیر یار فراموشکار من !
-فراموش کردنت کار اسانی است،کافی است دراز بکشم،چشمهایم را ببندم و برای همیشه بمیرم !!!
-هیچ انتظاری از کسی ندارم!و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسئله خستگی از اعتماد های شکسته است...
اگر او برای تو ساخته شده بود،من برای تو ویران شدم !!
-بنده ای به خدا گفت:تو که سرنوشت مرا نوشته ای،پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت:شاید در تقدیر تو نوشته باشم"هرچه آرزو کنی!"
-خوبی؟؟ گاهی وقتا غوغا میکنه ....
-تویی که میگی :دیگه مثل من پیدا نمیکنی! واقعا فکر میکنی بعد از تو دنبال یکی مثه تو میگردم؟!!
-من عاشقانه دوستش دارم و عاقلانه ترکم میکند. منطق او از حماقت من هم احمقانه تر است !!
هم عاشقتم و هم ازت متنفرم ! میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !!!
-زندگی یعنی:ناخواسته بدنیا آمدن،مخفیانه گریستن، دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد مردن !!
- کارمان بجایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد !!
-گاهی باید نباشی تا بفهمی نبودنت واسه کی مهمه؟! اونوقته که میفهمی باید همیشه با کی باشی؟!
-گاهی وقتا دلت میخواد بغضات از توی نگاهت خونده بشن...میدونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری اما یه نگاه سنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل:چیزی شده؟ اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی:نه هیچی !!
-مهربانی را به دستی ببخش که میدانی با او خواهی ماند وگرنه حسرتی میگذاری بر دلی که دوستت دارد !!
-دیگر ه کسی نمیگویم دوستت دارم ! انگار دوستت دارمهای من خداحافظ شنیده میشوند !!
-من مهم نیستم،تو هم مهم نیستی !مهم ما بود که از بین رفت !!
-تنهایی یعنی بین آدمهایی باشی که میگن دوست دارن،ولی کنار دلتنگیات نیستن !!
آدم با گذشتی بود،از من هم گذشت !!
-یک مترسک خریده ام !عطر همیشگی ات را به تنش زده ام! درست مثل توست! فقط اینکه روزی هزار بار من را از رفتنش نمیترساند...
-یه وقتایی خودمو بغل میگیرم و میگم:غصه نخور دیوونه !من که باهاتم !!
- قصه از اونجا شروع شد که خیلی عصبانی بود؛گفت اگه دوسم داری ثابت کن.گفتم چه جوری؟ تیغو برداشت و گفت رگتو بزن گفتم مرگ و زندگی دست خداست ! گفت پس دوسم نداری! تیغ رو برداشتم و رگمو زدم...وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم ،آروم زیر لب گفت اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی...!!!
-خدایا خیلی ها دلمو شکستن ! دیگه تحمل ندارم... شب بیا با هم بریم سراغشون ،من نشونت میدم تو ببخششون...!
-دیگر نه اشکهایم را خواهی دید ،نه التماس هایم و نه احساسات این دل لعنتی را ! به جای آن احساسی که کشتی درختی از غرور خواهم کاشت !
-رفتنت ، نبودنت ، نامردیت ... هیچکوم نه اذیتم کرد و نه واسم سوال شد؛ فقط یه بغض داره خفم میکنه...چه جوری نگات کرد که منو تنها گذاشتی...؟!
-مهم نیست که از بیرون چه طور به نظر میام،کسانیکه درونم رو میبینن برام کافین ! برای اونهایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...همونای که همون بیرون بمونن براشون کافیه ....!
-هر وقت خواستی بدونی کسی دوست داره یا نه تو چشاش زل بزن تا عشقو تو چشاش ببینی ...اگر نگاهت کرد عاشقته ،اگه خجالت کشید برات میمیره ،اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون 1 لحظه هم بدون تو زنده نمیمونه و اگه سرشو انداخت پایین و حرفو عوض کرد بدون که اصلا دوست نداره...!
-نگاهم کرد و پنداشتم دوسم داره نگاهم کرد ،در نگاهش هزاران نشون عشق را خواندم.... نگاهم کرد، دل به او بستم ! نگاهم کرد..... اما بعدها فهمیدم که لعنتی فقط نگاهم میکرد...!
-اگر میدونستی چقدر تنهام برام اشک میریختی و اگه میدونستی که همیشه اشک میریزم هیچوقت تنهام نمیذاشتی ...!
-بخدا خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو تو قلبم بگیرن گفتم: ببخشید اینجا جای دوستمه!الان برمیگرده..!
-تو این دنیا زیاد به هیچ آدمی وابسته نشو...حتی سایه ات هم تو تاریکی تنهات میذاره..!
-شما یادتون نیست،منم یادم منیاد...اما میگین آدمها یه زمانی مهربون بودن...!
-اینکه نامش زندگیست من را کشت ،ماندم آنکه نامش مرگ است با من چه میکند...؟!
-یکی از سخترین کارها پاک کردن اس ام اس هاییه که یه روزی برات یه دنیا معنی داشت...!
-من زانو هایم را در آغوش کشیدم انگاه که تو برای در آغوش کشیدن دیگری به زانو در آممدی...
-گاه میتوان تمام زندگی را در آغوش گرفت ،فقط کافیست تمام زندگیت 1 نفر باشد...!
-آدمها فراموش نمیکنند، فقط دیگر ساکت میشوند ...همین....!
-بدترین درد مردن نیست !دل بستن به کسیه که کنارت نیست...!
-وقتی عشقت تنهات گذاشت...نگران خودت نباش که بدون اون چیکار کنی؛ شرمنده دلت باش که بهش اعتماد کرد...!
-گاهی دوست دارم بدون پک زدن به سیگار فقط بشینم و نگاه کنم که سیگار چگونه میسوزد ،شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من...!
-خیلی بده احساس کنی مثه دارویی...فقط وقت نیاز ازت استفاده کنن !!!
-حیف این چشام که رای چون تو بیوفایی اشک ریخت !و چه ساده دلم که هنوزم دوست داره....
-ببین خدایی با دلم چه کردی..؟این کارا رو با دل دیگه ای کردی؟ هیشکی مثه من پات مونده؟هیشکی با رویای تو پر کشیده؟ برو ولی اینو یادت بمونه،تو قول داده بودی بی وفای دیوونه ...!!
-اون نخواست پیشم باشی خودش باید صبرم بده/خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده
-بعضی روزها که به حد مرگ غمگینییا حالت بده،وقتی از تو میپرسن چرا دیدید حال آدم بدتر میشه؟ چون نمیتونی توضیح بدی چرا؟! چون هیچ دلیل محکمه پسندی برای این حد از بد بودن نداری....!!
-یه جایی باید دست آدما رو بکشی
نگهشون داری
صورتشون رو میون دستات محکم بگیری بگی:ببین !من دوست دارم !نرو !
-به رویت نیاوردم وگرنه از همان روزی که جای تو به من گفتی شما،فهمیدم پای او در میان است !!
-این روزها اگر کسی پیدا شد که شماره تلفنت را حفظ بود حتما قدرش رو بدون!خیلی باید خاطرش برات عزیز باشه !!
-رویا هایم را در کنار کسانی گذارندم که بودند ولی نبودند ،همراه کسانی بودم که همراهم نبودند ،وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار نداده ام،دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم و تو چه میدانی عشق چیست؟! عشق سکوتی است در برابر همه اینها...!
-کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه برمیگردی و نگاش میکنی ،وقتی دل مرا شکستی یکبار بر میگشتی فقط نیم نگاهی میکردی...!!
-این دلی که شکست مال من نبود!خیلی وقت پیش پیش تقدیم تو شده بود !خوشحالن چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو سینه !!
-هنوز هم دلم تنگ میشود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلام کلام هایت که نمیدانستی فقط کهلامهای تو نبود ،من هم به آنها تکیه داده بودم !!
-حالم را پرسیدند،گفتند رو به راهم! نمیدانستند رو به راهی هستم که تو رفته ای...
-خیلی سخت بود !با بغض نوشتم با خنده خواند...!
- نفرین به تو که به من گفتی تو سخت ترین لحظه ها کنارتم،و دریغ از اینکه سخت ترین لحظه ها رو خودت برام رقم زدی!
-روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند،پشتش را به دنیا بکند،پاهایش را بغل کند و بلند بگوید :من دیگر بازی نمیکنم!خسته ام !
-روی دلی نوشته بود"شکستنیست مواظب باشید!" روی دلم نوشته ام"شکسته است!راحت باشید!"
-زیر باران گریه میکردم،آرام وبی صدا...تو چتر بالای سرم رفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه بالای سرم !
-دوست داشتن یعنی اونیکه 100 دفعه هم ناراحتش کنی،هر بار میگه این دفعه آخریه که میبخشمت و بازم با اخم میاد تو بغلت !!
-اگه موفق شدید به کسی خیانت کنید، آن شخص را احمق فرض نکنید! بلکه بدانید او خیلی بیشتر از آنچه شما لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است !!
-از من پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو؟! گفتم: زندگیمو ! قهر کرد و رفت ولی هیچوقت نفهمید همه زندگیم بود !!
-تنهاییم را گردن هیچکس نمی اندازم !گردن هیچکس تاب این همه سنگینی ندارد !
-به من گفت برو گورت را گم کن! و حالا هر روز با گریه بدنبال قبر من میگردد... کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی میگفتی"زبانم لال"
همانند پلی بودم برای عبورت ! به فکر تخریب من نباش! رسیدی دست تکان بده من خود فرو میریزم !!!
-چه رسم جالبی است !
محبتت را میگذارند پای احتیاجت،صداقتت را میگذارند پای سادگیت،
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج ...!
-در زندگی دل به کسانی میبندیم که نمیخواهندمان و از وجود کسانی که میخواهندمان بی خبریم ! شاید این باشد دلیل تنهایی مان !
-هیچ وقت مغرور نشو !برگها وقتی میریزند که فکر میکنند طلا شده اند !!
-میبخشم کسانی را که هرچه خواستند با من، با دلم ، با تحساسم کردند و مرا در دوردستهای خودم تنها گذاشتند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ...
-میخواهم همه بدانند، این ادمها که به خیال خود با منند ، خود مفهوم تنهایی من هستند !!
-در دسترس نباشی بهتر است تا من پشت خط باشم و تو با دیگری...
-گفتی : شاید برگشتم ! هنوز زنده ام به امید همان شاید...
-مغرور احساسم شدی/گذشتی از رو گریه هام/لعنت به لحظه هایی که / تو همه چی بودی برام
-من برای با تو بودن از همه چیزم گذشتم ! تو چی؟ داشته هایت را به رخم میکشی؟؟
-در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز میگفتند بدون من نفس هم نمیتوانند بکشند،اما حالا در آغوش دیگری نفس نفس میزنند !
-نه حرفی برای گفتن ،نه امیدی برای مادن ،نه پایی برای رفتن ، نه تمایلی برای 2 باره ساختن...تواز اول هم هیچ نداشتی ... !
-حوا که باشی بعضی ها هوا برشان میدارد که دمند...!
-دلتنگی احساس قشنگیه وقتی بدونی اونکه دوسش داری هیچوقت فراموشت نمیکنه !!
-لطفا هی نپرس دلنتگی چه معنایی را دارد؟ دلتنگی درد دارد !!
-آنقدر پیش این و آن از خوبی های نداشته اش گفتم که...وقتی سراغش را میگیرند شرم میکنم بگویم تنهایم گذاشت !!
-وقتی عطر را میخواهم به باد هم التماس میکنم !خدا که جای خود را دارد!!
-یه کاری برام انجام میدی؟مواظب خودت باش!
-وقت رفتن همه را میبوسید/به من از دور نگاهش را داد/یادگاری به همه داد و به من/اتظار سر راهش را داد
-آهسته گفت خدانگهدارت...در را بست و رفت! آدمها چه راحت مسئولیت خودشان را برگردن خدا می اندازند !!!!
-کاش یکی بود بغلم میکرد و میگفت نگران چیزی نباش،من هستم! منم اروم تو گوشش میگفتم:گوه نخور !!
-خوش به حالشان ! خوش به حال اونیکه وقتی در آغوشت آرام گرفت به او میگویی قبل تر از تو هیچ کس نبود در افکارم !!
-ممکنه من بهت بگم بذار به درد خودم بمیرم !اما تو نذار!شعور داشته باش!!!
-سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران !!!
-کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری/بهش بگو ذوق نکنه اونم تنها میذاری !!
-به منگفت اونقدر دوست دارم که اگه بگی بمیر میمیرم!! باور نکردم و تنها برای یکبار امتحان ساده به او گفتم بمیر!! حالا سالهاست که در تنهایی پژمرده ام...
-همه دردم از این است که یکنفر در زندگی من هست که نیست !!
-دیر آمدی!کمی تغییر کرده ام! عکسم را مچاله کن...
-بی معرفت تو اون کسی بودی که اومدی زیر چترم نه برای همراهی با من برای اینکه خیس نشی...بارون که بند اومد رفتی !!!
-بغض یعنی نرو!بفهم!!!
-نه اسمش عشق است نه علاقه نه حتی عادت !حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست!!
-خوابیده بودم! کابوس میدیدم!
از خواب بلند تا به آغوش تو پناه ببرم ...
افسوس که یادم رفته که از نبودنت به خواب پناه برده ام...!!
-به دروغ میگووی دوستم داری تا خوشحال شوم!و من احمق تا دلگیر نشوی...!!
-خیلی حالش خراب بود...از زمین و زمان بریده بود!رفتم تو زندگیش..خیلی طول نکشید که حالش خوب شد ،تشکر کرد و رفت...!
جمله های بزرگ از ادم های کوچیک
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند 1391 ساعت 19:49 شماره پست: 14
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند .
..................................................................
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا .
..................................................................
خوبی بادبادک اینه که
میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون میرقصه و میخنده .
..................................................................
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی .
..................................................................
انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛
بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد .
..................................................................
مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از آن گل ها دوست داشتنی ترند .
..................................................................
تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند .
..................................................................
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است .
..................................................................
اگر گیاهان صدایی نداشته باشند
به معنای آن نیست که دردی ندارند .
..................................................................
اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن .
..................................................................
آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند .
..................................................................
حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید
چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید .
..................................................................
من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم
هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام .
«بیل گیتس»
..................................................................
تنها راه کشف ممکن ها، رفتن به ورای غیر ممکن ها است .
«آرتور کلارک »
..................................................................
برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم
اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم، احتیاج به جوانی دارم.
«ژوبرت»
..................................................................
دوست تو کسی است که هرگاه کلمه «حق» از تو شنید، خشمناک نشود .
..................................................................
معبودا!
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
..................................................................
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش .
..................................................................
یادها فراموش نخواهند شد، حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی هستند، حتی با سکوت .
..................................................................
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند
و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند .
..................................................................
دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد، ترکش نکرد .
..................................................................
زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست، همیشه باور داشته باش
لایق بهترین هایی .
..................................................................
اگر مایلید پیام عشق را بشنویم، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم .
..................................................................
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند، آسمان را دریاب .
..................................................................
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .
..................................................................
زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است
هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید، زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند .
..................................................................
آموختهام که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذارم .
..................................................................
پیروزی یعنی :
توانایی رفتن از یک شکست، به شکستی دیگر
بدون از دست دادن اشتیاق .
..................................................................
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست
..................................................................
کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد .
..................................................................
زندگی ارزش دویدن دارد، حتی با کفشهای پاره!
اگر صبح امروز موقع خروج از منزل به فقیری کمک کردی، اتومبیلی را که در
سرما خاموش کرده بود هل دادی، به کودکی که زمین خورده بود با مهربانی کمک
کردی که بایستد و یا حتی لبخندی را به صورت نگران انسان افسردهای هدیه
کردی و بعد تا غروب هزاران اتفاق خوب و فرصتهای دوستداشتنی برایت رخ داد،
شک نکن که این اتفاقات خوب با آن کارهای خوبی که صبح انجام دادی و به تو
احساس خوبی دادند، ارتباط دارند.
برعکس اگر صبح که از خواب برخاستی حوصله نداشتی و به خشم و ناراحتی اجازه
دادی ساعاتی از صبح تو را خراب کند و در نتیجه اوقات بقیه را هم تلخ کند و
بعد تا غروب بدشانسی و بدبیاری پیدرپی نصیبت شد، شک نکن که این اتفاقات
نامطلوب با آن اخلاق ناخوش و رفتارهای ناپسندی که صبح انجام دادی و در وجود
تو و اطرافیان احساس بد ایجاد کردند، مرتبط هستند.
لازم نیست حتما در آزمایشگاههای مدرن و در مقالات علمی ثابت شود که بین احساس خوب وجود یک انسان و خوششانسی او در طول زندگی رابطهای وجود دارد. همه ما به صورت غریزی از این ارتباط آگاهیم و چیزی در عمق وجود ما شک ندارد که اگر اتفاقات بدی پشت سر هم در طول روز برای ما رخ میدهد حتما مرتبط است با احساس و خلق و خوی ناخوشایندی که اول صبح داشتهایم. هر اتفاق بد احساس بد جدیدی خلق میکند و با ظهور احساس بدتر اتفاقات بدتر هم رخنمایی میکنند.
آیا تا به حال متوجه شدهاید که وقایع نامطلوب در زندگی با هم رخ میدهند؟
آیا تا به حال به ارتباط ظریف بین احساسات بد و وقایع نامطلوب فکر
کردهاید؟ برعکس آیا تاکنون دقت کردهاید که آدمهای خوشباطن و باصفا چقدر
کارهایشان بیدردسر انجام میشود و دستاندازهای زندگی آنها کم و
ناپیداست؟ همه اینها به خوبی نشانگر ارتباط ظریف اما کاملا روشن بین
احساسات عمق وجود ما با وقایع زندگی ماست.
نتیجه اینکه اگر میخواهیم امور زندگی ما راحتتر انجام شوند شاید کافی
است به جای بدخلق بودن و پروراندن احساسات بد در وجودمان، سعی کنیم تا
میتوانیم احساسات خوب و دوستداشتنی و به طور کلی احساساتی که روحیه ما را
بهتر میسازند در وجودمان زنده کنیم.(راد اس ام اس) اگر میبینیم شانه
کردن موها و یا انجام چند حرکت ورزشی صبحگاهی باعث سرزندگی ما میشود
بدانیم که نه به خاطر فقط این احساس خوب بلکه به خاطر تاثیری که در کل
وقایع روزانه ما دارد باید بلافاصله این حرکات را انجام دهیم.(راد اس ام
اس) از سوی دیگر اگر میبینیم صحبت با افراد خاصی یا بحث در موضوعات خاصی
احساس بدی در وجود ما زنده میکند و یا گوش کردن به سخنان بعضی آدمها
احساس ناخوشایندی را برایمان به ارمغان میآورد، به هیچوجه نباید تحمل
کنیم و اجازه دهیم آن احساس بد در وجودمان ریشه زند و گسترده شود. باید
بدانیم که تاثیر این احساس نامطلوب در وقایع بعد از این زندگی ما حتمی است و
باید به خاطر خودمان و اطرافیانمان هم که شده از نشستن پای صحبت این افراد
و یا صحبت کردن در مورد این موضوعات فرار کنیم.
در واقع اگر انسانها بدانند احساسات خوبی که در وجودشان جریان پیدا میکند
چه معجزهای را در وقایع زندگی آنها و اطرافیانشان باعث میشود، مسلم
بدانید که حتی یک لحظه سراغ چیزهایی که به آنها حس بد و ناخوش میدهند،
نخواهند رفت. شما هم از این به بعد اگر بعضی آدمها را خیلی خوششانس
میبینید و معتقدید که فرصتهای طلایی از زمین و آسمان بر روی ایشان
میبارد، کافی است کمی عمیقتر به رفتار و تفکر این آدمها هم دقت کنید.
خواهید دید که آنها در طول شبانهروز در دریایی از احساسات خوب و رضایتبخش
شناورند. خیلیها میگویند که به خاطر اتفاقات دائما خوب زندگیشان است که
این افراد به طور دائم حس خوبی از دنیا و زندگی دارند. اما حقیقت دقیقا
برعکس است. (راد اس ام اس)آنها چون حس خوبی از زندگی دارند و به طور جدی
این احساس خوب را در وجودشان حفظ میکنند، وقایع و اتفاقات خوب هم به
سراغشان میآید و سراسر لحظات زندگی آنها مملو از فرصتهای شادیبخش است.
آنها فقط چون شادند خوششانس هستند نه اینکه خوششانسی باعث حس خوب آنها
شده است. در مورد آدمهای بدشانس هم دقیقا قضیه همینطور است. آدمهای
بدشانس دائم بد میآورند چون همیشه حس بد و روحیه ناخوش را با خود حمل
میکنند. بدشانسی باعث احساسات بد آنها نمیشود. این احساسات ناخوشایند است
که بداقبالی را برایشان به همراه آورده است.
خلاصه اینکه به ارتباط احساس خوب داشتن و رخ دادن وقایع خوب در زندگیتان
شک نکنید. حال این شما هستید که وقتی صبح از خواب بیدار میشوید باید
انتخاب کنید آیا امروز دنبال اتفاقات خوب و طلایی میگردید و یا انتظار
حوادث تلخ و زشت و ناخوشایند را میکشید. (راد اس ام اس)هر نوع اتفاقی که
منتظرش هستید از همان صبح احساس متناظر با آن را در وجودتان فعال سازید. شک
نکنید که اتفاق دلخواهتان به همان شکلی که سفارش دادید برایتان رخ میدهد.
گفت گو با خدا
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند 1391 ساعت 18:58 شماره پست: 12
nterview with god
گفتگو با خدا
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است.
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
Go answered ….
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند.
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند.
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند.
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود.
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد.
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
God's hand took mine and we were silent for a while.
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم.
And then I asked …
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد.
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد.
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد.
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم.
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن.
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
And to learn that I am here.
و یاد بگیرن که من اینجا هستم.
Always
همیشه
«از بچه یه خسیس می پرسن: وقتی می ری سر یخچال چی می خوری؟ می گه: کتک! » باور کنید که زندگی کردن با یک آدم که دیگران او را خسیس می دانند اما خود باور دارد صرفه جوست چندان هم ساده نیست. درست مثل همان قضیه سر یخچال رفتن است. به هر حال قصه ما از یک سفر آغاز می شود سفری به دنیای آدمی که عادت دارد کمتر خرج کند، لباس های ساده تر بپوشد، در هزینه های رفت و آمد دقت بیشتری کند، هوای حساب بانکی خود را داشته باشد و خلاصه حسابی برای روز مبادا چاره ای از هم اکنون بیندیشد.
اما به هیچ وجه منظور ما آن آدمی نیست که وقتی خانه اش آتش می گیرد برای این که پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود!
حتما شما هم نام نمایشنامه «خسیس» را شنیده اید؛ شاهکاری از «مولیر» نویسنده بنام فرانسوی. این نویسنده با بهره گیری از طنزی شیرین، حرص و طمع انسان را توصیف می کند. گر چه دیالوگ های شخصیت نمایش «هارپاگون»، لبخند را روی لبان شما می نشاند اما نفرت در ناخودآگاه شما نسبت به این کارآکتر شکل می گیرد. این نمایش حکایت انسان هایی است که عشق خود را با پول تقسیم می کنند.
حالا از دنیای قصه ها پا به حقیقت محض می گذاریم و با شخصیتی همراه می شویم که درست با همین خصلت ها شهره عام است. باکی هم ندارد از داوری دیگران! «در سفر باید شناخت آدمی». توفیق اجباری بود که همسفر شویم با صادق نامی که با عیال خود راهی سفر بودند. هیچ تعجب نکنید گاهی پیش می آید که آنها هم به اصرار خانواده سفر بروند! «اصرار بچه ها بود! گفتمشان در همین تهران هم جاهای بسیاری وجود دارد که می شود صبح رفت و غروب آمد.» صادق این را گفت. او عادت داشت ریز تمام هزینه ها را یاداشت کند . پسر ۱۶ ساله اش می گوید: «هزینه را جمع می بندد و از پول تو جیبی ما کسر می کند.»!
صادق ۵۰ سال را رد کرده بود، سبیلی کم پشت داشت و چشمانی تیز و روشن. کمتر لبخند می زد. دو پسر داشت ۹ و شانزده ساله! مشکل بود درباره خسیس بودن او سخن بگویی اما به طور غیرمستقیم سر سخن باز شد. موضوع گرانی، نقل هر محفل است. رئیس خانواده گفت: «صبح که بیدار می شوی نمی دانی باید چقدر پول جیبت بگذاری تا در نیمه روز لنگ نمانی» سپس کف دست خود را به صورتش کشید. اما شما که مشکل مالی ندارید در بازار صاحب حجره هستید… !
«همه چیز باید حساب و کتاب داشته باشد نمی شود که راه رفت و پول خرج کرد کارهای خوب و لذت بخش بسیاری را می توان بدون خرج کردن انجام داد.» اما نمی توان بدون هزینه سفر رفت؟
صادق نگاه تیزی انداخت و گفت: «سفر را می شود در روزهایی انجام داد که مردم کمتر سفر می روند می توان از راننده اتوبوس تخفیف گرفت. به جای هتل، مسافرخانه رفت یا حتی در هوای خوب، شب را در چادر مسافرتی ماند و آذوقه را هم از خانه به همراه برد.»
روان شناسان، بسیار در باب ویژگی های خست داد سخن سر داده اند. برخی کارشناسان از خسیسی به عنوان «صرفه جوهای وسواسی» یاد می کنند. برای این گروه پس انداز نوعی پاداش محسوب می شود. آنها عرصه زندگی را بر خود تنگ می کنند و مبلغی را که پس انداز کرده اند برای تأمین امنیت خاطر خود کافی نمی دانند. آنها تنها به فکر افزایش صفرهای حساب بانکی خود هستند.
به هر حال گویی سخن ما با صادق وارد یک مجادله می شود و او این را خوب فهمید. قصه ای برای او تعریف می کنم از شهرمان؛ آدمی بود که مغازه خشکبار داشت و به خست هم شهره بود. مردم می گفتند دندان های زنش را کشیده تا آجیل و پسته نخورد! به محض شنیدن این حرف خود را جمع کرد و گفت: «این حرف های خاله زنکی کار بیکارها است.»
اتوبوس رشت به نیمه راه رسید. «مسافران برای نماز و ناهار پیاده شوند» این را راننده اتوبوس گفت. همسر صادق سبد غذا را برداشت و در خلوتی آن را گشود، ما را هم به صرف کوکو سبزی مهمان کردند. در هنگامه ناهار صادق به مزایای غذای خانه پرداخت و گفت «هم سالم است و هم می توان با این کارها پول را مدیریت کرد. تازه همین غذا هم کلی بابتش هدر رفته است، از قیمت نان که خبر دارید هر روز قیمتش بالا می رود و اندازه اش آب می رود، سبزی هم در این فصل گران تر از همیشه است، قیمت تخم مرغ را هم که بهتر از من می دانید دیگر به غذای اعیان و اشراف تبدیل شده…» زن سرش را پایین انداخت. صادق باز ادامه داد «اینها رستوران نیستند دزد سر گردنه اند! می توانید بروید قیمت بگیرید…»
قطب دیگر آدم های خسیس، افراد ولخرج هستند برخی از پژوهش های انجام شده در این زمینه گویای آن است که منشأ احتمالی ولخرجی یا خست افراد در مغز است. اگر به این پرسش پاسخ داده شود که چرا برخی افراد خسیس یا ولخرج هستند به یافتن راهکارهای عملی برای رهایی از این نوع افراط و تفریط خواهد انجامید.
و سفر ادامه یافت با بگو مگوهای زیاد در جاده. به صادق گفتم پول برای آسایش زندگی است . او گفت: «پولی که با زحمت به دست می آید نباید آن را به سادگی خرج کرد» به شوخی می گویم پس باید پول را سخت خرج کرد.
خود را میان کت سبز رنگ آمریکایی اش پیچید و گفت: «شما تجربه ندارید. خیلی از وسایل به درد بخور را به بهانه کهنه و قدیمی بودن کنار می گذاریم مثلا همین کت من! تا پاره نشود آن را دور نخواهم انداخت.»
اتوبوس به ورودی شهر رسید. همه مسافران بیرون را نگاه می کردند و صادق سخت در فکر فرو رفته بود. آدم هایی با این ویژگی تصور می کنند که هر چه بیشتر پول داشته باشند کنترل بیشتری بر زندگی خود خواهند داشت و احتمالا خوشحال تر خواهند بود. البته این باور جامعه شناسان به این گروه است.
آدم هایی که خود را صرفه جو می دانند در همه جا یافت می شوند، از فامیل گرفته تا شهر و آبادی. این خصلت هم دستمایه خوبی شده برای طنازان. شاید به قول صادق این حرف های «بیکار است» به هر حال این قصه آخری را هم جدی نگیرید. «یه آدم خسیس با اتومبیلش وارد تعمیرگاهی شد و به مکانیک گفت: لطفا یه استکان روغن توی موتور و یه لیوان آب توی رادیاتور بریزین. مکانیک گفت: لاستیکاتون هم کم بادن اجازه بدین توش کمی سرفه کنم!»
ایا میدانستم یا میدانستی
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم اسفند 1391 ساعت 20:6 شماره پست: 10
آیا میدانستید که دانشمندان ثابت
کرده اند که گل سرخ ترکیبی از بوی 40 نوع گل مختلف است ؟
آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک
مداد به هم تنیده میشد میتوانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را
تحمل کند ؟
آیا میدانستید که این حقیقت دارد که به راستی فیل از موش
میترسد ؟
آیا میدانستید که شلوغ ترین مکان دنیا کندوی زنبور عسل است
؟
آیا میدانستید که در حال حاضر 6 میلیون اختراع در جهان وجود
دارد که ادیسون با 1094 اختراع رکورد دار است ؟
آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع
کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه وسعت کره مشتری
نمیشود ؟
آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست ؟
آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین
هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا میخورند ؟
آیا میدانستید که هر چشم مگس از10 هزار عدسی تشکیل شده است
؟
آیا میدانستید که طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است
یعنی دو قطبش گرم و قسمت های استوایی آن بسیار سرد است ؟
آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر
گرسنگی هستند آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده
بمانند ؟
آیا میدانستید که جنین انسان بعد از ۱۷ هفته می تواند خواب
هم ببیند ؟
آیا میدانستید که گربه و سگ ۵ نوع گروه خون دارند در حالیکه
انسان ۴ نوع گروه خون دارد ؟
آیا میدانستید که ۱۳۰۰ تا از کره زمین در سیاره مشتری جای
میگیرد ؟
آیا میدانستید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال
میشود در آن باران نباریده ؟
آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی اند که بدون
برگشتن به عقب پشت سر خود را می بینند ؟
آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر ۸ وجب دست خود
اوست ؟
آیا میدانستید که شبکه چشم انسان ۱۳۵ میلیون سلول دارد که
مسئولیت تشخیص رنگها را بر عهده دارند ؟
آیا میدانستید که بدن انسان ۵۰ هزار کیلومتر رشته عصبی دارد
؟
آیا میدانستید که تنها موجودای که میتواند به پشت بخوابد
انسان است ؟
آیا میدانستید که چشم سالم انسان میتواند ۱۰ میلیون رنگ
مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید ؟
آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه میتواند باعث زمین لرزه
شود ؟
آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن
اشیاء است ؟
آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از
ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند ؟
آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن
میگویند ؟
آیا میدانستید که مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری
میكند ؟
آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت
۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟
آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس
خدای خورشید بوده است ؟
آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور میکنند ؟
آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت
۵۰ كیلومتر در ساعت بدود ؟
آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در
موهایشان هستند ؟
آیا میدانستید که شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با
کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت ؟
آیا میدانستید که یک قطره لیكور عقرب را دیوانه میكند و
عقرب خودش را نیش میزند و میكشد ؟
آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را میتوان
بجای پلاسمای خون استفاده كرد ؟
آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمیدهد
؟
آیا میدانستید که نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را
بلند کند ؟
آیا میدانستید که طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ - ۴۰۰ نانومتر
است ؟
آیا میدانستید که خورشید کوچکترین ستاره دنیا است ؟
آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه
قبل از آن را مشاهده میکنید ؟
آیا میدانستید که به گفته صندوق پول جهانی، ایران در تورم
رتبه ۵ جهان است و تا چند سال دیگر ۱ خواهد شد ؟
آیا میدانستید که ایران فلاتی به وسعت ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر
مربع است ؟
آیا میدانستید که گرانترین کفش دنیا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون
تومان است ؟
آیا میدانستید که گرانترین سینمای خانگی ۲۱۰ میلیون تومان
است ؟
آیا میدانستید که گرانترین بلندگوی جهان ۲۱۰ میلیون تومان
قیمت دارد ؟
آیا میدانستید که گرانترین ساعت دنیا سوئیسی بوده و ۱
میلیارد تومان است ؟
آیا میدانستید که گرانترین ماشین دنیا یک الگانس که با
الماس تزیین شده و بیش از ۱ میلیارد است ؟
آیا میدانستید که فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف
پا است ؟
آیا میدانستید که مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را
برای مسیر یابی میشمارند ؟
آیا میدانستید که قطر شاهرگ گردن ۶ میلیمتر میباشد ؟
آیا میدانستید که ناخن انگشت میانی سریعتر از دیگر انگشتها
رشد میکند ؟
آیا میدانستید که نروژ سومین کشور صادر کننده نفت میباشد ؟
آیا میدانستید که با برداشتن تخمدانها عمر بیمار بطور متوسط
۸ سال کمتر میشود ؟
آیا میدانستید که اسکنر ۴۸ سال پیش اختراع شده است ؟
آیا میدانستید که ۱۰۰ سال پیش پزشکان آمریکایی میگفتند
زنانی که باهوش هستند باردار نمی شوند ؟
آیا میدانستید که ستاره دریایی فاقد مغز میباشد ؟
آیا میدانستید که سالانه ۵۰۰۰ کارگر در معادن چین جان خود
را از دست میدهند ؟
آیا میدانستید که مروارید درون سركه ذوب میگردد ؟
آیا میدانستید که ارزش مادی تمام عناصر بدن انسان کمتر از
۱۰۰۰ تومان است ؟
آیا میدانستید که ساعت اتمی ساخته اند که در ۴۰۰ میلیون سال
یک ثانیه هم تغییر نمی کند ؟
آیا میدانستید که بال زدن یک پروانه هم زمین را تکان میدهد
؟
آیا میدانستید که ما مغزمان را کنترل میکنیم یا مغزمان ما
را ؟
آیا میدانستید که ۲۰۰ میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد
که انسان یکی از آنها است ؟
آیا میدانستید که یک قطره آب دارای ۱۰۰ میلیارد اتم است ؟
آیا میدانستید که ۸۰٪ موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند
؟
آیا میدانستید که تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است
؟
آیا میدانستید که روباه همه چیز را خاکستری می بیند ؟
آیا میدانستید که گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد ؟
آیا میدانستید که یک گرم سم مار کبری می تواند ۱۵۰ نفر را
بکشد ؟
چگونه از اخراجی در بیایید
خیلی ها دوست دارند وارد اتاق مدیران و ناظران بشوند اما ستاره ندارند
اول از همه روی اتاق مورد نظر راست کلیک کنید روی گذینه ی اخر بروید
البته با مرورگر کروم راست کلیک میکنید روی اتاق همونجایی
که نوشته مدیران و ناظران میرید روی گذینه اخر
بعد براتون یه صفحه باز میشه که تو اون صفحه پر از نوشته هست یکی از
این نوشته ها ابی رنگ است و پرنگ تر از همه نوشته ها هست توی اون خط دنبال گذینه ی
not_allowed و این نوشته را تو اون خط پاک میکنید تا فقط کلمه ی
بعدیش یعنی روم بمونه بعد
میبندید صفحه را و بدون هیچ کاری دوباره روی اتاق کلیک میکنید
و وارد اتاق میشوید
نکته " نام خود وارد اتاق نمیشود فقط خودتان هستید
نامتان در اتاق اول هست
شکستن رمز پنل مدیریت
تو چت رومی که مدیریت داری اگه رمز داره پنلش این ادرس هایی رو که میدمو به اخر ادرس چت روم اضاف کن پنل میاد برات
تنظیمات عمومی چت AdminPropertyIndex?/
مدیریت مدیرها و ناظران AdminUserIndex?/
مدیریت کاربران ثبت شده AdminRegUserIndex?/
خیلی ها دوست دارند وارد اتاق مدیران و ناظران بشوند اما ستاره ندارند
برای همین من میگم چیکار باید بکنید
اول از همه روی اتاق مورد نظر راست کلیک کنید روی گذینه ی اخر بروید
البته با مرورگر کروم راست کلیک میکنید روی اتاق همونجایی
که نوشته مدیران و ناظران میرید روی گذینه اخر
بعد براتون یه صفحه باز میشه که تو اون صفحه پر از نوشته هست یکی از
این نوشته ها ابی رنگ است و پرنگ تر از همه نوشته ها هست توی اون خط دنبال گذینه ی
not_allowed و این نوشته را تو اون خط پاک میکنید تا فقط کلمه ی
بعدیش یعنی روم بمونه بعد
میبندید صفحه را و بدون هیچ کاری دوباره روی اتاق کلیک میکنید
و وارد اتاق میشوید
نکته " نام خود وارد اتاق نمیشود فقط خودتان هستید
نامتان در اتاق اول هست
وارد شدن با اسم طولانی
این روش در گوگل کروم کار میده
خب اول از همه باید وارد چت شوید وقتی از شما نام میخواهد در همان کادری
که نام را وارد میکنید راست کلیک کنید و گذینه اخر را بزنید
یک صفحه باز میشود که یکی از خط های ان نوشته ها ابی پر رنگ است
در ان خط نوشته ی
maxlength=
را پیدا کنید و در جلوی ان عدد 99 را بزنید
امکان دارد در جلویش عدد های مختلف باشد مثل 10 یا 12 یا 13
شما باید پاک کنید و بجاش 99 را بزنید
حمله ای پی
اول از همه نام خود را میزنید بعد یک (اینتر)و دو (بک اسپیس)
و همینجور پشت سر هم میزنید
یا اگه کارنداد میتوانید نام خود را وارد کنید و همینجور تند تند روی ورود کلیک کلیک
کنید و دوباره خارج شوید و ادامه بدید
وارد شدن به اتاق رمز دار
خیلی ها دوست دارند وارد اتاق رمز دار بشوند اما ستاره یا رمز را
ندارند برای همین من میگم چیکار باید بکنید
اول از همه روی اتاق مورد نظر راست کلیک کنید روی گذینه ی
اخر بروید البته با مرورگر کروم داشتم میگفتم راست کلیک میکنید روی اتاق
همونجایی که نوشته مدیران و ناظران میرید روی گذینه اخر
بعد براتون یه صفحه باز میشه که تو اون صفحه پر از نوشته هست یکی از این نوشته ها ابی رنگ است و پرنگ تر از همه نوشته ها هست توی اون خط دنبال گذینه ی
pw و این نوشته را تو اون خط پاک میکنید تا فقط کلمه ی بعدیش یعنی
روم بمونه بعد
میبندید صفحه را و بدون هیچ کاری دوباره روی اتاق کلیک میکنید و
وارد اتاق میشوید
نکته " نام خود وارد اتاق نمیشود فقط خودتان هستید نامتان در اتاق اول هست
اموزش پیدا کردن فرد مخفی /چت
م
امروز میخوام یادتون بدم چگونه وقتی یه مدیر یا ناظر مخفی بود بفهمید
که توی روم هست یا خیر
خب شروع میکنیم اول از همه روی اسم اول چت کلیک راست میکنید
مثلا اولین اسم هست الناز روش کلیک کنید و روی گذینه اخر بروید -بامرورگر کروم-
بعد براتون صفحه کد ها باز میشه پر از کد یکی از خط ها ابی نوشته شده ورویش
ابی شده توی اون خط ابی دنبال حرف id="user_div_680" style="display">
بگردید و کلمه ی display را پاک کنید و اوکی کنید و از صفحه کد ها خارج شوید
تا فرد مخفی برای 10 ثانیه نمایش داده شود امید وارم کمک کرده باش
سلام به همه دوستان گلم...
امروز می خوایم هک کردن روم های نیمباز رو اموزش بدم...
این اواخر خیلی ها روم خودشونو با این روش هک از دست دادن. در واقع این روش بسیار ساده هستش و هر کاربری میتونه به راحتی عملیش کنه و صاحب روم بشه...
و اما چطوری این کارو انجام بدیم:
برای مثال اگه شما می خواید روم iran-iranian-newbuzz رو هک کنید
۱) باید با bombusmod انلاین بشید
۲) بعد از انلاین شدن از منو گذینه conference رو انتخاب کنید و واردش بشید
۳) باز هم از منو گذینه new conference رو انتخاب کنید
حالا برای هک روم iran-iranian-newbuzz در قسمت new conference اسم روم رو به صورت:
iran-iranian-newbuzz
بنویسید... توجه کنید که حتما" "رو اخر اسم روم اضافه کنید... حالا ۵ بار برید داخل روم و بلافاصله خارج بشید... یعنی ۵ بار join بدین و ۵ بار left ... بعد از این کار یک بار وارد روم (اصلی) بشید و بلافاصله خارج شید... یعنی در قسمت new conference فقط اسم روم یعنی iran-iranian-newbuzz رو وارد کرده و داخل روم بشید و بیرون بیاید
با این کار روم هنگ میکنه... و اگر بعد از چند ثانیه وارد روم بشید خواهید دید که owner اونجا شده اید و تمام اختیارات مدیریتی روم در دست شماست...
نکته مهم : برای هک کردن روم به این روش باید حتما روم خالی از user باشه... یعنی اگه توی روم ایدی باشه این روش جواب نمیده...
این روش روش رو به صورت واضح توضیح دادم تا همه ازش استفاده کنن و بدونن که چطور روم هاشون با ترفند های ساده ای مثل این هک میشه...
امیدوارم درست استفاده کنید...
تشکر یادتون نره
هک کردن روم
باسلام اگه گفتی 2 ضربدر 2 چند میشه رمز ای قرمز میشه4
اينايي كه باشگاه نرفتن و هزار تا قرص و آمپول نزدن
اينايي كه زير ابرو بر نداشتن
اينايي كه قدشون نه خيلي بلنده نه كوتاه
اينايي كه موهاشون نه بلنده نه بلوند
اينايي كه واسه جلب توجه دخترا تو خيابووون هزارتا دلقك بازي در نميارن
اينايي كه وقتي كه تو كوچه تاريك دختر از روبرو بياد سرشونو پايين ميندازن
تا دخترهاحساس آرامش كنه
اينايي كه تو تاكسي جمع ميشينن تا دختره راحت باشه
اينايي كه با دوس دخترشون مثه پرنسس رفتار ميكنن
اينايي كه وقتي دوس دخترش تو بغلشه به جاي لباش، پيشونيشو بوس مي كنه
اينايي كه تك پرن
اينا ... هنوزم هستن !؟
اعلام وجود بكنيد ببينم :)))